Tuesday, October 29, 2013

اتهامات فزاینده جمهوري اسلامي ايران عليه بهائيان و محکوم نمودن آنها به جرم های"عضویت در تشكیلات بهائی" و " تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی"


اتهامات فزاینده جمهوري اسلامي ايران عليه بهائيان و محکوم نمودن آنها به  جرم های"عضویت در تشكیلات بهائی" و  " تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی" 


1 - "عضویت در تشكیلات بهائی"

 جوامع بهائی درممالک مختلف جهان بوسيله منتخبين خود اداره ميشوند. هر فرد بهائي مسجل، حق انتخاب كردن و انتخاب شدن را دارد، ومیتواند درصورت انتخاب شدن عضوي از تشكيلات بهائي شود.

پس"عضويت در تشكيلات بهائي" يك وظيفه ديني است

 و چرا جمهوري اسلامي ايران بهائيان را به اتهام "عضویت در تشكیلات  بهائی" از شير خواره گرفته تا نود و دوساله، محبوس،اعدام، ترور  يا مقتول نموده  و درشش سال اخير نيز آنها را  به حبس و زندان تا يبست سا ل محكوم مينمايد ؟  


2 - " تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی "


 حکومت حمهوری اسلامی ایران، داد خواهي بهائيان را ازمحاکم قضائی و حقوقی داخلی و خارجی و بين المللي، تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی تلقی مینماید. 


"...  بنابر آیه صریح قرآن هركس كه مورد ظلم واقع شده حق دارد با صدای بلند به بدگویی از ظلم ظالم بپردازد.
 بهائیان نیز حق دارند با صدای بلند از ظلمی كه در طی این سال ها به آن ها شده است سخن بگویند و بنابر نص قرآن مجید برای این كار قابل تعقیب و مجازات نیستند.
 بهائیان حق دارند به تخریب قبرستان ها و بی حرمتی به اموات خود اعتراض نمایند.
 بهائیان حق دارند به آتش زدن اموال و مغازه هایشان اعتراض نمایند.
 بهائیان حق دارند به عدم پذیرش جوانانشان در دانشگاه ها اعتراض نمایند.
 بهائیان حق دارند به محرومیت از حق مرخصی از زندان اعتراض كنند.
 بهائیان حق دارند با صدای بلند به این همه ظلم و تبعیض غیرقانونی و غیرشرعی علیه خود اعتراض كنند و البته صدای اعتراضشان در مقایسه با شدت ظلمی كه به آن ها رفته و می رود چندان بلند نبوده است. ..."

 با تشكر فراوان از توضيحات مستدل جناب دكتر آريا حقگو :
نگاهی به دو جُرم منتسب به بهائیان ازمنظر حقوق كیفری ایران" 
-------------------------------------------------------------------


نگاهی به دو جُرم منتسب به بهائیان ازمنظر حقوق كیفری ایران

دکتر آریا حق­گو

نگاهی به دو جُرم منتسب به بهائیان  از منظر حقوق كیفری ایران؛ عضویت در تشكیلات مذهبی بهائی و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی

نگاهی به پرونده های بهائیانی كه در دادگاه های جمهوری اسلامی محاكمه شده اند نشان می دهد كه این افراد بیشتر به دو اتهام تحت تعقیب قرار گرفته و محكوم شده اند. عضویت در تشكیلات مذهبی بهائی و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی.

در این یادداشت برآنیم تا این دو عنوان را از منظر حقوق كیفری ایران بررسی نماییم تا معلوم شود كه آیا دادگاه های جمهوری اسلامی حتی بر اساس قوانین جاری ایران نیز حق صدور احكام مجرمیت علیه بهائیان با توسل به این دو عنوان را دارد یا خیر؟ در واقع سوال اصلی این است كه آیا در قوانین جزائی ایران بهائی بودن جرم است؟ و آیا تبلیغ دیانت بهائی تبلیغ علیه جمهوری اسلامی محسوب می شود؟

پاسخ به سوال اول از منظر قوانین ایران قطعاً منفی است. اصل قانونی بودن جرائم و مجازات ها در حقوق كیفری ایران پذیرفته شده است. هرچند برخی تلاش نموده اند با توسل به قاعده" التعزیر بما یراهُ الحاكِم" و ابهاماتی در قانون مجازات اسلامی قبلی چنین استدلال نمایند كه حاكم حق دارد هر عملی را كه از نظر شرعی ممنوع باشد بنابر صلاحدید خود تعزیر و مجازات نماید اما با تصویب قانون مجازات اسلامی جدید تردیدی وجود ندارد كه در حقوق ایران هیچ رفتاری را نمی توان جرم دانست مگر آنكه در قانون آن رفتار جرم شناخته شده باشد. مطابق ماده ۲ قانون مجازات اسلامی جدید هر رفتاری اعم از فعل یا ترک فعل که در قانون برای آن مجازات تعیین شده است جرم محسوب می‌شود. ماده ١٨ نیز مقرر می دارد: "تعزیر مجازاتی است كه مشمول عنوان حد، قصاص یا دیه نیست و به ‌موجب   قانون در موارد ارتكاب محرمات شرعـی یا نقض مقررات حكومتی تعیین و اعمال می‌گردد. نوع،مقدار، كیفیت  اجراء  و مقررات  مربوط به  تخفیف،  تعلیق،  سقوط  و سایر  احكام  تعزیر  به ‌موجب قانون تعیین می‌شود". بنابراین برای اینكه دادگاهی بتواند فردی را به بهائی بودن متهم و وی را در صورت اثبات اعتقاد به این آئین مجازات كند باید ماده ای قانونی در قوانین ایران یافت كه بهائی بودن را جرم اعلام كرده باشد.

از آنجائیكه چنین عنوان مجرمانه ای در قوانین ایران وجود ندارد دادگاه های انقلاب اسلامی برای مجازات بهائیان به دلیل بهائی بودن چنین استدلال می كنند كه بهائی بودن به تنهائی جرم نیست اما عضویت در تشكیلات مذهبی بهائی جرم است زیرا عضویت در یكی از گروه های مخالف جمهوری اسلامی محسوب می شود كه مطابق ماد ٢ كتاب پنجم قانون مجازات اسلامی جرم محسوب می شود.‌ ماده ١ این قانون مقرر می دارد هر كس با هر مرامی، دسته، جمعیت یا شعبه جمعیتی بیش از دو نفر در داخل یا خارج از كشور تحت هر اسم یا عنوانی تشكیل دهد یا‌اداره نماید كه هدف آن بر هم زدن امنیت كشور باشد و محارب شناخته نشود به حبس از دو تا ده سال محكوم می‌شود. ‌مطابق ماده ٢ هر كس در یكی از دسته‌ها یا جمعیت‌ها یا شعب جمعیت‌های مذكور در ماده ١ عضویت یابد به سه ماه تا پنج سال حبس محكوم می‌گردد‌ مگر اینكه ثابت شود از اهداف آن بی‌اطلاع بوده است.

دادگاه های انقلاب چنین استدلال می كنند كه یكی از اهداف تشكیلات مذهبی بهائی برهم زدن امنیت كشور ایران است. بنابراین عضویت در آن جرم و قابل مجازات است. اما توجه به چند نكته ساده قانونی كه هر دانشجوی حقوقی از آن اطلاع دارد بی پایه بودن این استدلال از نظر حقوقی را اثبات می نماید:

اولاً هرچند بر هم زدن امنیت كشور در قوانین ایران تعریف نشده است اما این موضوع دارای تعریف عرفی مشخصی است . بر هم زدن امنیت به معنای ایجاد اخلال در امنیت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی یا اجتماعی كشور است كه باید از طریق انجام اقداماتی ملموس كه بر این موارد تاثیر داشته باشد و دارای نماد و بروز خارجی باشد. دادگاه های انقلاب هرگز به این سوال پاسخ نداده اند كه تبلیغ یك آئین مذهبی بهائی چگونه و از چه طریقی بر امنیت كشور ایران تاثیرگذار بوده است؟ آیا حتی یك مورد را سراغ دارند كه فرد یا افرادی تحت تاثیر تبلیغات دیانت بهائی اقدام به قتل، غارت، بمبگذاری یا هر اقدام دیگری كرده باشد كه امنیت كشور را مختل یا خدشه دار كرده باشد؟ آیا می توانند حتی یك نمونه برای اقدامات ساختار شكنانه بهائیان ارائه نمایند كه حتی ساختارهای فرهنگی تحمیل شده توسط جمهوری اسلامی را نقض نموده باشد؟ آیا صرف ادعای تلاش برای بر هم زدن امنیت كشور بدون اینكه حتی یك نمونه عملی برای آن ارائه شود می تواند كمترین ارزشی از منظر حقوقی داشته باشد؟

ثانیاً قضات دادگاه های انقلاب و مامورین امنیتی جمهوری اسلامی بهتر از هر شخص دیگری می دانند كه از همان سال های اول انقلاب بهائیان بنابر وظیفه دینی خود مبنی بر احترام به قوانین محل زندگی خود پذیرفتند كه در ایران هیچ گونه تشكیلات مذهبی  نداشته باشند. آیا وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی می تواند مداركی ارائه نماید كه نشان دهد بهائیان در نقطه ای از ایران دارای تشكیلات مذهبی هستند؟ دقیقاً به دلیل عجز از ارائه چنین مداركی است كه داگاه های انقلاب بهائیان را متهم به عضویت در تشكیلاتی می كنند كه ماهیت سیاسی یا امنیتی ندارد. بهائیانی كه تا كنون به این اتهام محكوم شده اند عمدتاً دو گروه هستند: گروهی از این بهائیان در مناطق سكونت خود دارای جلساتی بوده و به امورات هم كیشان خود رسیدگی می كرده اند. باید دانست كه متن كامل تمامی جلسات مذهبی دوره ای بهائیان در تمام مناطق كشور قبل و بعد جلسه به اداره اطلاعات محل اعلام می شود و حتی مواردی كه توسط اداره اطلاعات اعلام می شود از متن جلسه حذف می شود. پس چگونه ممكن است این اقدامات بتواند برای امنیت كشور مشكل ساز باشد. به علاوه رسیدگی به امور بهائیان محل مانند كمك به حل و فصل منازعات خانوادگی و دستگیری از مستمندان نیز بار امنیتی ندارد تا انجام آن بتواند جرم محسوب شود.

دومین گروه هم افرادی هستند كه در دانشگاه خصوصی بهائیان فعالیت داشته اند. فعالیت این دانشگاه هم به دلیل علمی بودن ماهیت آن و همچنین ارائه تمامی دروس و محتوای درسی به صورت عمومی و آنلاین نمی تواند ماهیت امنیتی باشد. در واقع معلوم نیست كه تعلیم و تربیت به شیوه آنلاین و به گونه ای كه همگان قادر به ملاحظه محتوای دروس هستند چه تاثیری بر امنیت كشور دارد كه عضویت در دانشگاه ارائه دهنده آن به عنوان عضویت در تشكیلات مخل امنیت كشور به حساب می آید.

با توجه به نكات فوق مشهود است كه ادعای عضویت در تشكیلات مخل امنیت كشور علیه بهائیان محاكمه شده تا چه حد از نظر حقوقی بی پایه و مردود است.

ادعای دیگر دادگاه های انقلاب كه به استناد آن تعداد زیادی بهائی را به زندان محكوم نموده اند این است كه تبلیغ بهائیت در واقع تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی است و هرچند تبلیغ بهائیت به خودی خود دارای عنوان مجرمانه مستقلی در قوانین ایران نیست اما در واقع تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی محسوب می شود و جرم است. در بررسی این ادعا توجه به چند نكته ضروری است:

اولاً تعریف عنوان مجرمانه ای به نام تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی به خودی خود از منظر جرم شناسی دارای ایرادات فراوانی است كه بحث از آن در این مقال نمی گنجد اما اجمالاً باید دانست كه این عنوان چنان گسترده است كه  با آن می توان هر كس را در ایران به زندان افكند زیرا معلوم نیست كه منظور از تبلیغ علیه نظام دقیقاً چیست و شامل انتقاد به كدام بخش های نظام می شود؟ آیا انتقاد از اساس ایدئولوژی حكومت اسلامی و مبانی فكری جمهوری اسلامی مدنظر است یا سخن گفتن از ایرادات جاری كشور هم مشمول این عنوان است؟

ثانیاً منظور از تبلیغ علیه جمهوری اسلامی هرچه كه باشد، برای محكوم كردن افراد به این جرم باید اقدامات آن ها و شیوه تاثیرگذاری آن اقدامات بر جمهوری اسلامی دقیقاً معلوم و ذكر گردد. به عبارت دیگر گشاده دستی قانونگذار جمهوری اسلامی در تعریف این عنوان مجرمانه به معنای بی نیازی دادگاه از ارائه استدلال برای ربط دادن اقدامات افراد به تبلیغ علیه جمهوری اسلامی نیست. آیا نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی حاضرند حتی یك مورد از پرونده های بهائیانی را كه متهم به تبلیغ علیه نظام بوده یا هستند در اختیار حقوقدانان مستقل داخلی یا بین المللی قرار دهند تا معلوم شود كه چه اقداماتی به عنوان تبلیغ علیه نظام تلقی می شود؟ چرا مراجع امنیتی و دادگاه های انقلاب حتی به وكلای بهائیان هم اجازه مطالعه پرونده موكلین خود را نمی دهند؟ پاسخ این سوال روشن است زیرا در این صورت معلوم می شود كه آنچه به عنوان تبلیغ علیه نظام از آن یاد می شده است چیزی نبوده جز درس اخلاق هفتگی بهائیان كه در آن كودكان و نوجوانان بهائی به پرهیز از دروغگویی و اجتناب از رفتارهای ضد ارزش های انسانی فراخوانده می شوند!

ثالثاً بنابر آیه شریف "‏لَا یحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ      " قرآن مجید به هر مظلومی اجازه داده است كه صدای خود را به دادخواهی بلند نماید و همگان را از مظالمی كه بر وی می رود مطلع سازد. هرچند كه آیت الله العظمی سید علی خامنه ای اخیراً طی فتوایی با نادیده گرفتن این آیه شریفه اجتهاد در برابر نص فرموده و اعلام عمومی مفاسد و مظالم مسئولین جمهوری اسلامی را حرام دانسته اند اما چنین فتوایی بی تردید تاثیری در تحلیل ماهیت جرم تبلیغ علیه نظام از منظر فقهی ندارد. بنابر آیه صریح قرآن هركس كه مورد ظلم واقع شده حق دارد با صدای بلند به بدگویی از ظلم ظالم بپردازد. بهائیان نیز حق دارند با صدای بلند از ظلمی كه در طی این سال ها به آن ها شده است سخن بگویند و بنابر نص قرآن مجید برای این كار قابل تعقیب و مجازات نیستند. بهائیان حق دارند به تخریب قبرستان ها و بی حرمتی به اموات خود اعتراض نمایند. بهائیان حق دارند به آتش زدن اموال و مغازه هایشان اعتراض نمایند. بهائیان حق دارند به عدم پذیرش جوانانشان در دانشگاه ها اعتراض نمایند. بهائیان حق دارند به محرومیت از حق مرخصی از زندان اعتراض كنند. بهائیان حق دارند با صدای بلند به این همه ظلم و تبعیض غیرقانونی و غیرشرعی علیه خود اعتراض كنند و البته صدای اعتراضشان در مقایسه با شدت ظلمی كه به آن ها رفته و می رود چندان بلند نبوده است.

بنابراین در مجموع می توان ملاحظه نمود كه حتی در چهارچوب قوانین و مقررات فعلی ایران نیز اقدامات بهائیان فاقد هرگونه عنوان مجرمانه بوده و آراء صادره از دادگاه های انقلاب ایران به كلی در تناقض با قوانین و مقررات ایران می باشد.

به نظر می رسد اگر جمهوری اسلامی مایل به شنیدن اعتراض بهائیان نیست بهتر است به جای در پیش گرفتن راه مسدود استدلال حقوقی برای گره زدن این اعتراضات به تبلیغ علیه نظام، خود دست از ظلم به این شهروندان ایران بردارد و به جای بافتن آسمان به ریسمان برای پرونده سازی قضایی برای بهائیان، قدری به ضوابط فقهی و شرعی مقرر در فقه شیعه كه ادعای دفاع از آن را دارد توجه نماید و حداقل حقوق مسلم اقلیت ها در فقه اسلامی را برای آنان به رسمیت بشناسد.




Wednesday, October 16, 2013

عید قربان - زندگی برای همه مخلوقات خداوند زیباست


عید قربان - زندگی برای همه مخلوقات خداوند زیباست


همیشه سعی کردم با حیوانات مهربان باشم من نمیدونم چرا بعضی مواقع در جامعه ما سنت هائی وجود داره که هیچوقت من جوابی برای این سنت ها پیدا نکردم . یک نمونه اش عید قربان هست  من واقعا هرچه فکر می کنم نمی تونم دلیل جشن گرفتن این روز و کشتار دردناک و فجیعانه ی حیوانات را پیدا کنم

 من روز عید قربان به بیرون رفتم منظره ای دیدم که واقعا چندش آور بود حیوانات به طرز بسیار دردناکی در جلوی روی هم کشتار می شدند گوسفندی از شدت درد سرش را به زمین می کوبید . ما انسانها زبان داریم قدرت داریم زور داریم می توانیم از حق و حقوق خود دفاع کنیم ولی حیوانات زبانی ندارند و زوری ندارند و نمی توانند از حقوق خود دفاع کنند هر دقیقه ای که حیوانی زجر بکشد گناه است . آیا انسانها تا به حال خودشان را به جای حیوانات گذاشته اند . فکر کرده اند اگر همین رفتارها را با خودشان بکنند خوب است؟ رحم کردن به حیوانات ثواب دارد خصوصا حیوانی که مفید است و شیر و پشمش در اختیار انسان قرار داده است ما به عنوان یک انسان نباید به دیده تحقیر به حیوانات نگاه کنیم نباید دچار کبر و غرور شویم و خود را مالک حیوانات بدانیم ما باید همان رفتاری را با حیوانات بکنیم که دوست داریم با ما بکنند . بیرحمی و خشونت به حیوانات تحت هیچ عنوانی درست و انسانی نیست . اگر منظور از عید قربان کشتن نفس اماره است بهتر است دست از کشتار دسته جمعی حیوانات و ترساندنشان برداریم و به اصلاح به تزکیه ی نفس خود بپردازیم بهتر نیست عیوب خود را اصلاح کنیم و به فکر تزکیه ی نفس و کشتن نفس اماره باشیم . بهتر نیست پولی را که میخواهیم خرج اینکار کنیم در راه بهتری خرج کنیم . مثلا خرج ساختن مسجد . کمک به فقرا و نیازمندان . کمک به بیماری که خرچ معالجه ندارد وبیمارستان از او پول میخواهد . یک تکه گوشت گوسفند درد کسی را  که نیازمند است دوا نمی کند شخص نیازمند احتیاج به پول دارد .

 من روزی در بازار گرفتار شدم و نیاز مالی به 6 هزار تومان پیدا کردم فکر کردم چون مبلغ کمی است برای یک بازاری که پولی نیست  به من قرض می دهند . جنسی می خواستم بخرم که تا 6 هزار تومان را نمی دادم کاسب حاضر به دادن نمی شد تمام بازار تهران را دور زدم و از تمام کسبه خواستم که 6 هزار تومان به من قرض بدهند اما هیچ یک از این کسبه ی محترم بازار تهران حاضر به دادن پول نشدند و اینها افرادی هستند که خود را مؤمن می دانند و به مکه می روند ولی وقتی به آنها گفتم در دین اسلام در کتاب خدا آمده است که قرض بدهید آنها گفتند ما این کار را نمی کنیم گفتم یعنی شما به این آیه ی قران عمل نمی کنید گفتند نه ما از اینکارها نمی کنیم ولی همین ها برای کسب عنوان و شهرت حاجی، میلیونها تومان پول خرج می کنند و به مکه می روند ولی از کمک به نیازمندان و فقرا خودداری می کنند و در عید قربان همین گردن کلفت های پول پرست ملیونها گوسفند می کشند و فکر می کنند ثواب کرده اند اما انقدر بی انصاف هستند حاضر نیستند به فقیران و نیازمندان کمک کنند من بارها با اینها برخورد داشته ام ، آخرش با دادن یک تکه طلائی که داشتم حاضر شدند 6 هزار تومان را به من بدهند.

آیا یک مسلمان واقعی اینطور رفتار می کند وقتی تمام قران را می خوانم می بینم در
 قران آیات زیادی در رابطه با غیبت نکردن تهمت نزدن آمده در بسیاری از آیات قران آمده است کبر یک گناه بزرگ است و متکبر جایگاهش در جهنم است ولی من
 شخصی را می شناسم که خودش معلم دینی است و متکبراست به او تلفن می زنم به من تلفن نمی زند به خانه اش می روم به خانه ام نمی آید وقتی به او گفتم این رفتار شما نشان دهنده ی تکبر است خانم به قباشون برخورد و با بی ادبی مرا به باد ناسزا گرفت واقعا برایش متاسف شدم فهمیدم که مسلمان واقعی نیست ولی من خانمی را می شناسم که سوئدی است و به دیدار ما می آید متواضع است . ذره ای کبر در وجودش نیست . مسلمان واقعی به تمام آیات قران عمل می کند من خودم سید هستم ولی از بچگی حیوانات را دوست داشتم . نماز می خوانم و همیشه سعی می کنم با خداوند ارتباط برقرار کنم و از او کمک بخواهم . من به قران عمل می کنم اما تنها ناراحتی من این است که دلم برای حیوانات می سوزد و این دل سوختن به دلیل این است که من در زندگی، شخصی را که مثل پدر دوست داشتم از دست دادم و از آن به بعد نوعی ترحم به حیوانات در وجودم ایجاد شد من واقعا وقتی به چشمان حیوانات نگاه می کنم و می بینم که به زندگی علاقه دارند برایم سخت است که ببینم زندگی از آنها گرفته می شود زندگی خیلی زیبا است .

+ نوشته شده در  پنجشنبه چهارم آبان 1391ساعت 22:23  توسط نسترن  |  9 نظر


---------------------------------------------------------------------------------

خون آشامی در جوار امامزاده صالح - شنبه نوزدهم اسفند 1391
فروش دردناک ماهی های زنده - شنبه بیست و یکم بهمن 1391
عید قربان - پنجشنبه چهارم آبان 1391
قصابی های پرازخون - یکشنبه شانزدهم مهر 1391
ماهی های زنده - چهارشنبه دوازدهم مهر 1391
مرغها عاطفی ترین حیوانات - دوشنبه دهم مهر 1391
کشتار حیوانات در فرحزاد - یکشنبه نهم مهر 1391
خروس طلائی من - جمعه هفتم مهر 1391
بلدرچین های بیچاره - پنجشنبه ششم مهر 1391
ناله های دو گوسفند - سه شنبه چهارم مهر 1391
کمبود رستوران های گیاهخواری در ایران - دوشنبه دوم مرداد 1391
خواب هائی که درباره حیوانات دیدم - سه شنبه بیست و هفتم تیر 1391
یک نوع غذای گیاهی - جمعه بیست و سوم تیر 1391
کشتار بی رحمانه حیوانات - پنجشنبه بیست و دوم تیر 1391
کمبود فراورده های گیاهی - یکشنبه سی و یکم اردیبهشت 1391
اضافه شدن شتر مرغ هم به جمع گوشتها - شنبه دوم اردیبهشت 1391
مصاحبه با یک خانم گوشتخوار - یکشنبه بیست و سوم مرداد 1390
شکار بی رحمانه ی گنجشک - پنجشنبه نوزدهم اسفند 1389
پیتر شکارچی و حیوانات - جمعه ششم اسفند 1389
گفتگو با یک دختر گیاهخوار و تحولی که در او ایجاد شد - جمعه بیست و نهم بهمن 1389
یک کوهنورد گیاهخوار - دوشنبه بیست و پنجم بهمن 1389
نقض حقوق حیوانات در سریال قصه های جزیره - دوشنبه بیست و پنجم بهمن 1389
سریال پزشک دهکده و بیرحمی به حیوانات - دوشنبه بیست و پنجم بهمن 1389
گاوی که قربانی شد - دوشنبه بیست و پنجم بهمن 1389
عید قربان - سه شنبه چهاردهم دی 1389
پرنده فروش بی رحم - یکشنبه دوازدهم دی 1389
گیاهخوار شدن شیخ ابوسعید ابولخیر عارف ایرانی بعداز دیدن ذبح گوسفند - یکشنبه دوازدهم دی 1389
انسان چگونه گوشت میخورد و چگونه حیوانات را می کشد - پنجشنبه نهم دی 1389
اشرف مخلوقات - سه شنبه هفتم دی 1389
نذری دادن درست - سه شنبه هفتم دی 1389
ساختمان بدن انسان گیاهخوار است - دوشنبه ششم دی 1389
آیا خداوند گفته است گوشت بخوریم - دوشنبه ششم دی 1389
دوستی با حیوانات - دوشنبه ششم دی 1389
خدمات حیوانات به انسان - یکشنبه پنجم دی 1389
حقوق حیوانات - یکشنبه پنجم دی 1389
توصیه دکتر بیمارستان شهدا به گیاهخوارشدن زن دایئم - شنبه چهارم دی 1389
رستوران گیاهی خانه هنرمندان - شنبه چهارم دی 1389
قارچ و پنیر کرد جایگزین بسیار خوبی برای گوشت در غذا - شنبه چهارم دی 1389
جرج برنارد شاو و گیاهخواری - شنبه چهارم دی 1389
عاطفه مادری در حیوانات - شنبه چهارم دی 1389
مضرات گوشت - شنبه چهارم دی 1389

 -----------------------------------------------------------------------------------------------------------
  با تشكر فراوان از نسترن گرامي



Monday, October 14, 2013

کلامی با دکتر خزعلی




Home

 نگارش:سردبیر(22.07.92) (14.10.2013)



دوستان عزیز،

با درودهای صمیمانه، اخیراً آقای دکتر مهدی خزعلی مطالبی را دربارۀ دیانت بهائی و بهائیان در سایتشان منتشر کردند:

نامه ای برای نوری زاد در نقد یک بوسه:


۳۳ روز گذشت و از بیت العدل پاسخی نرسید:


یکی از دوستان نیز مقاله ای را در پاسخ به مطالب ایشان به سایتشان برای انتشار فرستاده اند. از آنجا که آقای دکتر خزعلی مطلب جوابیۀ ایشان را در سایت خود منتشر نکرده اند، بدین وسیله مقالۀ ایشان دراختیار دوستان عزیز قرار می گیرد.

با تشکر، نقطه نظر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کلامی با دکتر خزعلی

نگارش: شینتو

جناب خزعلی عزیز

تقاضای شما مبنی بر مناظره با یکی از اعضای بیت العدل بهاییان را به تازگی دیدم. (۱) برای تمامی کسانی که در راه عدالت گام بر می دارند احترام شایانی قائل هستم و گمان می کنم اگر امید نجاتی برای این جهان پر آشوب و جهانیان مصیبت زدۀ آن باشد بی شک باید آن را در گرو همت اینان دانست. فارغ از دیدگاه نسبت به آیین بهایی، شخصاً شما و جناب نوری زاد را نیز در این زمره می پندارم. با خواندن نامه شما به یاد آوردم که چندین سال پیش نیز تقاضایی تقریبا مشابه دال بر انجام مناظره مطرح شد. در آن زمان آقای رحیم پور ازغدی، با ادبیات و شیوه ای نه چندان مؤدّبانه و نه حتی محققانه، ایراداتی به آیین بهایی وارد کرده بود. یکی از بهاییان، در پاسخ ایشان مقاله ای نگاشت و در سایت نقطه نظر منتشر نمود. (۲) متعاقب آن، سرکار خانمی که خود را نسرین معرفی می کرد نیز متن زیر را نوشت:

« سلام. من یک محقق هستم و با تحقیقات جالب به این نتیجه رسیده ام که بهاییت واقعا یک دین الهی نیست و می دانم که نظر من در این سایت انعکاس نمی یابد زیرا ظاهرا تمامی نظرات منعکس شده در این بخش نظرات موافقان فرقۀ بهاییت است اما روی سخن من با شخص اداره کننده سایت است. اگر توانستید با بنده در مورد بهاییت مناظره نمایید و شکست نخوردید من سخنان آقای رحیم پور را رد خواهم کرد وگر نه شما با تمام وجود باید از بهاییت دست بکشید و آنهایی را که گمراه کرده اید هدایت کنید. می دانم که قبول نمی کنید چون مسلما دلایل شما کاملا با منطق ناسازگار خواهد بود و این را خودتان هم می دانید. به هر حال من وظیفه ای داشتیم که گفتم و به این جهت حجت بر شما تمام شد. حال قبول کنید یا نکنید فقط شخص شما را متوجه خواهد بود زیرا بنده با دلایل عقلی و قلبی به آنچه می گویم اعتقاد راسخ دارم. نمی گویم منتظر تماس شما هستم چون یقینا این کار را نخواهید کرد. باتشکر.»

جناب خزعلی عزیز

این درخواست، اگر نه کاملا ولی از بسیاری جهات با درخواست شما مشابهت دارد واز این رو شاید پاسخی که در آن زمان تحت عنوان «چرا مناظره» به آن دادم (۳) هم تا حدی در این مورد هم مناسبت داشته باشد امّا مسلما تقاضای شما از پختگی نسبتا بیشتری بهره می برد. آن پاسخ که بیشتر به مساله مناظره به صورت کلی می پردازد را می توانید در سایت نقطه نظر و همچنین در ذیل این مقاله مطالعه بفرمایید.

اما جناب آقای دکتر خزعلی

در خصوص سؤالات شما آنچه به ذهنم می رسد و احتمالا مطالب مذکور در مقالۀ فوق الذکر، مستقیما یا کاملا وافی به مقصود نیست را بیان می کنم: قبلا از اینکه علی رغم خواست شما حتی این پاسخ هم از سوی یک بی شناسنامه است عذرخواهی می کنم.

۱- فرموده اید:

«دریغ از یک نام حقیقی، همه با نام مستعار می آیند و یک هموطن بهایی شناسنامه دار به دفاع از این آیین و یا در مقام رفع شبهات حقیر قیام نکرد! برای اندیشه ای که یک نفر حاضر نیست با نام و نشان حقیقی از آن دفاع و به مناظره بنشیند، باید گریست... !»

گمنام نویسی یا بی نام نویسی یا با نام دیگر نویسی سابقه ای طولانی نه تنها در ایران که در جهان دارد. البته انگیزه همه برای این امر یکسان نبوده است و اینجا هم موردی ندارد تا به ذکر همه آنها بپردازیم امّا من هم با شما هم عقیده ام. باید گریست امّا نه بر آن اندیشه بلکه بر حال کسانی که مانع می شوند تا صاحبان اندیشه آزادانه کلام خود را اظهار دارند. جنابعالی مستحضرید که بهاییان در ایران از تبلیغ و کلا بیان عقاید خود ممنوعند و هر گونه کلامی در این باب، حتی ذکر اینکه «من یک بهایی هستم» به تصریح مسؤولان قضایی و غیر قضایی، مصداق تشویش اذهان و یا حتی اخلال در امنیت ملی خواهد بود. از این رو تا حدّی حق دهید که بهاییان شناسنامه های خود را با خود به سایتها نیاورند. حضرت عبدالبهاء نیز در اثر بی همتای خود یعنی رسالۀ مَدَنیّه، بدون شناسنامه ظاهر شد. اثری که ابداً نامی از دیانت بهایی در آن برده نشده بود و تنها از سر خیرخواهی و عافیت طلبی وطن عزیزش نگاشت. از خود نامی نبرد تا نشان دهد که نیّتی جز سعادت ایران و ایرانیان ندارد. تازه این امر فقط در مورد بهاییان صادق نیست. خیل کثیری از صاحبان اندیشه که سهمی از مطبوعات سنتی ندارند به فضای مجازی روی آورده اند و جم غفیری از آنان بدون شناسنامه اند که حتی با این وجود باز هم از دست ارتش سایبری و پلیس فتا در امان نیستند. با این حال، کم نیستند کسانی که تحت چنین شرایطی هم از ذکر نام خود ابایی ندارند. همین پدر آرتین که بوسۀ نوری زاد بر پای او جنجال آفرین شد و دهها بهایی و غیر بهایی در زندانهای اوین و گوهردشت، نمونه هایی از شناسنامه دارها می باشند.

این را هم بگویم که فقط بهاییان نیستند که گاهی شناسنامه خود را با خود نمی آورند. همین سرکارخانم نسرین فوق الذکر هم یکی از همین بی شناسنامه هاست. سایتهای ضد بهایی پر است از این افراد. جالب تر اینکه روزنامۀ کیهان که از هیچ کس ابایی ندارد و به اصطلاح خدا را بنده نیست نیز بر علیه بهاییان مقالاتی با نام «امضاء محفوظ» منتشر می کرد که چرایی آن هنوز برای من مشخص نشده است.

۲- من دقیقا متوجه نمی شوم که چرا داشتن شناسنامه تا این حد در محتوای مناظره تاثیر دارد؟ چرا شما چنین اهمیتی برای آن قائل هستید؟ بنظر می رسد محتوای مناظره از اهمیت بیشتری برخوردار باشد. شناسنامه شاید در پایان مناظره بیشتر بکار آید. یعنی هنگامی که فاتح احتمالی مناظره بتواند اعلام نماید که من بر چنین شناسنامه ای غلبه کردم. آیا هدف شما همین است؟ بنا به دلائلی که قبلا (در پاسخ به سرکار خانم نسرین) به آنها اشاره کرده ام چنین موردی نمی تواند به عنوان اصل مناظره و مهمترین رکن آن تلقی گردد. مسلما هدف شما بیان حقیقت است. حتی در حین مناظره هم باز مخاطب شما، آن طرف شناسنامه دار نیست بلکه هزاران و شاید دهها هزار شناسنامه ندارهایی است که مقالۀ شما را می خوانند و یا به بیانات شما گوش می دهند و قضاوت می کنند و شما به اصل مقصود خود نائل می گردید.

۳- فرموده اید:

«آیینی که برای ترویج خویش فقط بر تظلم و مظلوم نمایی تکیه کند و از بحث و تبادل نظر علمی پرهیز نماید، باطل است، اندیشه را با اندیشه باید پاسخ داد.»

از شخص منصف و البته محققی مثل شما انتظار چنین قضاوتی را نداشتم. آیا بهاییان هیچ حرفی نزده اند؟ هیچ مقاله ای ننوشته اند؟ هیچ سخنرانی ای ارائه نکرده اند؟ هیچ کتابی منتشر ننموده اند؟ ممکن است بفرمایید که پاسخهای آنها قانع کننده نیست و ضعیف است امّا نمی توان مدعی شد که آنها پاسخ نداده اند. قدری تأمل فرمایید که چرا بهاییان اینقدر مورد توجه قرار گرفته اند. آنها حرفهایی برای گفتن دارند. ایده های خود را مطرح کرده اند. کسانی که به این آیین گرویده اند هم جذب همین ایده ها و آرمانهای متعالی شده اند. کسی بر درخت بی میوه سنگ نمی زند. اگر می بینید که در این سالیان اخیر، موضوع بهاییان بیشتر به جهت مظالمی که بر آنها رفته مطرح می گردد این گناه آنان نیست. آنها اصراری ندارند که کشته شوند، اموالشان را بربایند و مصادره کنند، خانه هاشان را بسوزانند و مغازه هایشان را ببندند و از دانشگاه اخراجشان کنند و حتی پس از مرگ هم در امان نباشند و قبور مطمور را شاهد باشند. شما فکر می کنید که بهاییان کار دیگری ندارند جز اینکه بنشینند و منتظر باشند تا کشته ای بدهند یا مصیبتی بر آنان وارد کنند؟! که چه بشود؟ شهرتی حاصل کنند؟! این شهرت به چه درد آنان می خورد؟ پدر آرتین رحیمیان، آرزوی در آغوش کشیدن فرزند خود و زندگی در کنار او و همسر دلبند امّا دربند خود را دارد. آرزوی او این نیست که در زندان باشد تا شهرتی حاصل کند. دیگران هم به همین ترتیب. آنها خودآزار نیستند. این مظلومیت بر آنان تحمیل شده است. اگر چه به لطف تربیت والایی که یافته اند با عزّت نفس و اعتماد به نفس کم نظیر با این مظلومیت روبرو می شوند.

شما شخص شیعۀ متعهّدی هستید. از شما می پرسم آیا از صحرای کربلا، چه چیز بیشتر بر جا ماند، تاریخ ساز شد، در اذهان جای گرفت و نام کربلا با آن عجین شد؟ آیا سخنرانیهای علمی و منطقی و استدلالهای عقلی و نقلی و فلسفی و عرفانی امام حسین و یارانش؟ آیا کسی واقعۀ کربلا را با این اوصاف و برای این موارد به یاد می آورد و تحسین می کند؟ بر عکس؛ خاطرۀ جانبازی آن اُسوۀ صبر و استقامت و یاران باوفایش، بارزترین جلوۀ واقعۀ کربلا است. شاید حتی بتوان گفت که تنها جلوۀ آن است. برای ایشان محرز و مسلم بود که راهی که انتخاب کرده به شهادت می انجامد. آیا می توان به آن سالار شهیدان، افترا و تهمت مظلوم نمایی زد؟ آیا مظلومیت آن ثارالله، عین حقانیت او نبود؟ بهاییان نیز چنین اند. آنها بر سر ایمان خود استوارند و تاوان آن را نیز پرداخته و می پردازند و تاریخ خونبار آنها گواه است. امّا در زمان خود و آن هنگام که به آنها مجال داده شود، به تشریح منطقی افکار و عقاید خود می پردازند سهل است که سهم عمده ای نیز در دفاع از اسلام و مبانی آن و حفظ حرمت هیاکل مقدسۀ آن بر عهده داشته و دارند تا آنجا که به این سبب مورد طعن و تمسخر و حتی لعن بدخواهان اسلام واقع گردیده و می گردند. حضرت عبدالبهاء در سفر به امریکا و اروپا، در بزرگترین مراکز دانشگاهی و کلیساها و کنیسه ها به اعلَی النّدا از حقانیت حضرت محمد دفاع نمود. کاری که حتی علمای اسلام هم نتوانسته بودند. ملاحظه می فرمایید که بهاییان مظلوم نمایی نمی کنند. از اینها گذشته آیا توصیۀ قران را بیاد نمی آورید که فرمود فتمنّواالموت اِن کنتم صادِقین. لطفا در انتساب صفت مظلوم نمایی به بهاییان تأمل بیشتری نمایید.

۴- فرموده اید:

«مگر کار بیت العدل پاسخگویی به شبهات بهاییت نیست؟»

شاید مستحضر باشید که بیت العدل دارای اساسنامه ای است که وظایفی را بر عهدۀ آن می گذارد و همچنین شاید بدانید که اعضای بیت العدل در طی فرایند انتخاباتی سه مرحله ای انتخاب می گردند امّا اعضای آن لزوما دانشمند ترین بهاییان نیستند. بهاییان برای انتخاب اعضای بیت العدل، نگاه نمی کنند که چند کتاب تدوین کرده اند و در چند مناظره شرکت کرده و پیروز شده اند و مانند شما مدیر چند روزنامه و نشریه هستند و اینکه آیا پی اچ دی در رشتۀ فلسفه یا کلام یا تئولوژی یا جامعه شناسی و روانشناسی و غیره دارند و مدرک خود را از کدام دانشگاه گرفته اند و شروطی از این دست. ابداً؛ عضو بیت العدل به این معنا نیست که در تمامی مباحث علمی و دینی دارای تخصص است. گر چه نهاد بیت العدل با سیستم مذهبی موجود در اسلام تفاوتهای بنیادین دارد و مقایسۀ آنها با یکدیگر صحیح نیست امّا آنها مانند مراجع تقلید اسلامی به مدارس مذهبی و حوزه های علمیه نمی روند تا پس از طی مراحل و مدارج علمی به عضویت بیت العدل درآیند. حتی اگر چنین می بود، باز هم تضمینی نبود که برای عضویت در بیت العدل انتخاب شوند همانطور که بسیاری از محققین برجسته دانشگاهی بهایی هستند که به عضویت بیت العدل انتخاب نشده اند. مراجع تقلید اسلام را می توان تا حد زیادی انتصابی دانست یعنی آنها پس از طی مدارجی با تأیید یک یا چند مجتهد به این مقام می رسند امّا اعضای بیت العدل را بهاییان انتخاب می کنند و هیچ شرط علمی، تأکید می کنم هیچ شرط علمی، از هر نوع آن که باشد به عنوان شرط لازم برای عضویت بیت العدل وجود ندارد. آنها صلاحیت خود را به توصیۀ کسی یا اجازۀ اجتهاد مجتهدی کسب نمی کنند. اصولا در انتخابات بهایی کسی کاندید نمی شود تا شرایطش احراز شود. یعنی قضیه سالبه به انتفاء موضوع است. لذا اعضای بیت العدل بنا بر میزان دانششان انتخاب نمی شوند. امّا البته بیت العدل آنجا که صلاح بداند از افراد ذی صلاح دعوت به عمل می آورد تا در تحت هدایت بیت العدل متنی را تدوین نمایند که مورد تصویب آن هیئت قرار گیرد مانند بیانیۀ رفاه عالم انسانی و وعدۀ صلح جهانی و یا شاهکاری مانند قرن انوار که پیشنهاد می کنم حتما مطلعه فرمایید و مطمئنم مورد توجه نظر دقیق شما قرار خواهد گرفت. اما در مورد پاسخ به شبهات و مسائلی که در باره دیانت بهایی مطرح می گردد، امهات این مواضیع در آثار و کتب نگاشته شده توسط مؤسس آیین بهایی مذکور است ولی عمدتا، این فضلای بهایی هستند که به ذکر آراء و عقاید خود می پردازند که می توان به نوشته های ابوالفضائل گلپایگانی و شاهکار او کتاب «الفرائد» و از متأخرین به جناب دکتر علیمراد داوودی استاد دانشگاه تهران و یا جناب دکتر موژان مؤمن (که مخصوصا تحقیق برجستۀ او در مورد تشیع و به زبان انگلیسی، بسیار مورد توجه اهل نظر قرار دارد (۴) و یا آقای دکتر نادر سعیدی، و از بهاییان غیر ایرانی به ادو شفر محقق برجستۀ آلمانی و دهها نویسنده دیگر اشاره نمود.

حتما مستحضرید که بیت العدل وظایف و مشغله های متعددی دارند. هدایت واداره یک جامعۀ جهانی با آن همه ارتباطات در سطوح مختلف و گسترده کار ساده ای نیست. شما در زمینۀ مسائل اسلامی تقاضای مناظره می فرمایید. بعید ندانید که شخص یا اشخاص دیگری از مسیحیت این خواسته را داشته باشند. دیگری ممکن است بودایی، زرتشتی، یهودی و یا حتی بی دین باشد؛ این از ادیان. جامعه شناس، روانشناس، مردم شناس، اقتصاد دان، تاریخ دان و غیره هم به همین ترتیب. گمان نفرمایید که خود بزرگ بین شده ام. هر چه باشد این یک دیانت جهانی است و به مرور که رشد می کند مدعیان بیشتری در برابر خود می یابد. بیت العدل چه باید بکند. مدام مناظره برگزار کند؟ مطمئن باشید که اگر حتی این درخواست شما در بیت العدل مطرح شود هم پاسخ آنها همین خواهد بود که شبهات و سؤالات شما (حتی اگر بدیع باشند و تا به حال مطرح نشده باشند و یا به این صورت مطرح نشده باشند) باید در محافل و مجالس علمی مطرح و مورد نقد و بررسی قرار گیرند. دقت بفرمایید که برای خود بهاییان هم سؤالاتی در مورد عقایدشان مطرح می گردد و بعضا با بیت العدل در میان می گذارند و بیت العدل نیز در مواردی به همان شیوۀ مذکور در فوق و به مقتضای حال پاسخهایی ارائه می فرمایند. در مرکز جهانی بهایی، حتی مرکزی برای تحقیق و بررسی متون مقدسه آیین بهایی وجود دارد که در مواقع لزوم به انتشار یافته های خود می پردازند.

۵- امّا در پایان، سؤالاتی نیز مطرح کرده اید که نشان از ذهن وقاد جنابعالی دارد. پاسخ به چنین سؤالاتی مطمئنا نیاز به مقدمات فراوان دارد. گرچه تصریح فرموده اید که:

«در پاسخ من نگویید که اسلام هم فرق و مذاهب دارد، یا مسیحیت هم نه تنها فرق و مذاهب متعدد دارد که کتاب آسمانی اش هم متعدد است؟ یا یهود هم چنین اند!»

امّا من مانعی در بیان چنین امری نمی بینم. نه به این جهت که از پاسخگویی طفره بروم بلکه بیشتر از این بابت که یادآور شوم که از نظر بهاییان، بهاییّت یک دین است و ادیان، وجوه مشابهت بسیاری با یکدیگر دارند. ایرادات وارده بر یک دین، به شکلی وسیع مشابه ادیان دیگر است. بسیاری از سؤالاتی که مسلمانان در باره دیانت بهایی مطرح می کنند در بارۀ اسلام نیز می تواند مطرح شود. ممکن است نحوۀ طرح آن کمی تغییر کند امّا ریشۀ آنها یکی است. در واقع بهاییان نباید به مسلمانان پاسخ دهند بلکه باید با کمک یکدیگر به شخص ثالثی که اصولا موضوعی به نام دین را قبول ندارد پاسخ دهند.

۶- فرموده اید:

«آیا همه بهاییان، بیت العدل را به رسمیّت می شناسند؟ یا بهاییان ارتودکس آن را تکفیر می کنند و رهبری اش را نمی پذیرند؟ ... شما مدعی وحدت عالم انسانی هستید و در این آیین نوظهوری که در عصر ارتباطات و قلم و طبع پدید آمده و در دورانی که همه چیز ثبت می شود و دیگر اختلاف معنی ندارد، شما با شعار اصلی وحدت، مختلفید!»

تا آنجا که من می دانم تعدادی اندک هستند (شاید مضربی از صد) که شما از آنها با نام «بهاییان ارتودوکس» یاد کرده اید و البته آنها بیت العدل را قبول ندارند. شما با مفهوم کلمۀ «ارتودوکس» مسلما آشنایی کامل دارید امّا انچه که من درک نمی کنم این است که چه کسی و چگونه این لفظ را برای این گروه اندک وضع و بر آنها حمل کرده است و چه توجیهی برای آن دارند؟ این گروه دارای چه ویژگی هستند تا بتوان آنها را ارتودوکس نامید؟ امّا صرف نظر از این امر، آیا واقعا می توان وجود این گروه را تفرقه، در معنای وسیع آن دانست؟ تا آنجا که بتوان گفت دیانت بهایی دارای وحدت نیست؟ درکش برای من کمی سخت است. ممکن است کسی استدلال کند که حق با آنهاست و مثلا آنها فرقۀ حقه هستند و مطالبی از این دست. امّا تعداد بسیار اندک آنها (در بهتر ین حالت، کمتر از یک هفت هزارم) شک و تردیدهای بسیاری را دراین مورد مطرح می کند ضمن اینکه اصولا نمود و فعالیتی جدی هم ندارند. شاهد این امر همین بس که هیچ کس و ا ز جمله جنابعالی به آنها کاری ندارید و وقت خود را صرف ابطال آنها نمی نمایید و در عوض همِّ خود را مصروف نقد و بررسی بهاییان می نمایید که خود نشان از زنده بودن این و نبودن آن دیگری دارد.

در این باره می توان اضافه نمود که اصولا مفهومی به نام بیت العدل و وجود و لزوم آن را در دیانت بهایی نمی توان انکار نمود. خواه ارتدوکس و یا غیر آن، اگر بهایی باشند لزوما باید این مفهوم را قبول کنند زیرا اصول آن در کتاب اقدس مصرّح است. امّا ممکن است مطرح کنند که زمان تشکیل آن فرا نرسیده است وگرنه در وجود مفهوم آن کسی نمی تواند تردید کند.

بحث وحدت را به تصریح جنابعالی، به زمانی وا می گذارم که نامۀ دوّم شما در این باب منتشر شود امّا براستی آیا جالب توجّه نیست که بعد از گذشت ۱۷۰ سال از پیدایش این آیین و در روزگار انقلاب ارتباطات، تنها با چشم مسلح به ریز بین بتوان چیزی یافت و نام آن را تفرقه گذاشت؟

علی ایّ حال، آنجا که فرموده اید:

«می خواهم بدانم چقدر از بهاییان به رهبری این تشکیلات معتقدند؟»

همانطور که قبلا عرض کردم، اکثریت قریب به اتفاق بهاییان به حکم بهایی بودنشان به بیت العدل معتقدند و آنجا که پرسیده اید:

«مشروعیت و مقبولیت بیت العدل از کجاست؟»

اوّلا مشروعیت اصلی خود را از کلام شارع و مؤسّس دیانت بهایی کسب می کنند و در عمل هم بواسطۀ انتخابات بهایی مشروع می گردند. خلاصه آنکه بهاییان بر طبق کلام شارع دیانت بهایی به انتخاب بیت العدل مبادرت می کنند و شما مسلما با چنین مفهومی بیگانه نیستید و در اسلام نیز نظیر آن را سراغ دارید. منظورم مشروعیت بخشیدن به یک فرد است. در این مورد خاص، تفاوت اصلی در این است که در دیانت بهایی هیچگاه یک فرد انتخاب نمی گردد بلکه نه نفر در قالب یک هیئت انتخاب می شوند. و آنجا که فرموده اید:

«اعضای بیت العدل آسمانی اند؟ مقدّس اند؟ خطا می کنند یا مصون از خطایند؟ ما را انسان می دانند یا فقط بهاییان را انسان می شمارند؟»

بهاییان بر این باورند که تصمیمات هیأت بیت العدل (و نه تک تک افرد آنها) مصون از خطاست. این قاعدتا نباید برای شما عجیب باشد. مسألۀ مصون از خطا بودن در اسلام امر غریبی نیست. ممکن است دیگرانی در آن تردید کرده و آن را از محالات بدانند ولی شما به عنوان یک معتقد شیعه با این امر بیگانه نیستید. این هم از همان دست اشتراکاتی است که قبلا ذکر کردم.

متوجه نشدم که منظور شما از آسمانی بودن آنها چیست ولی می دانم که آنها از مردم همین کرۀ خاکی بوده و از لحاظ انسانی تفاوتی با من و شما ندارند. کما اینکه قبل از انتخاب و حتی بعد از انقضای دوره انتخابشان مانند دیگر افراد هستند. آنها بالانفراد نه تقدّسی دارند و نه حتی مرجعیّتی تقدّس گونه. ممکن است محل احترام قرار گیرند. یا حتی نظراتشان مورد توجّه برخی یا بسیاری قرار گیرد امّا همانطور که عرض کردم ابداً از جنس طبقه ای موسوم به روحانیّت نمی باشد. لفظ «مقدّس»، تعریف خاصی دارد و بنظر من آنها را نمی توان «مقدّس» (آنگونه که در حقِّ هیاکلِ مقدّسۀ آیین بهایی رعایت می گردد) نامید؛ گرچه هیأت بیت العدل را می توان به نوعی چنین دانست. لبّ کلام آنکه عضو بیت العدل با هیأت بیت العدل دو مفهوم بسیار متفاوت هستند. در هر حال، چنین مشروعی با این کیفیت، بی سابقه است و می توان بیشتر در بارۀ آن گفتگو کرد ولی جناب خزعلی عزیز مطمئن باشید که در دیانت بهایی هم مانند دیانت اسلام، ملاک انسان بودن، تقوی است و نه صرف انتساب به این یا آن دین و آیین. حضرت بهاء الله می فرمایند:

«فضلُ الانسان فِی الخِدمَةِ وَ الکمال لا فِی الزّینةِ وَ الثروةِ وَ المال.»

از خداوند منان توفیق جنابعالی در پوییدن طریق حق و عدالت را خواستارم.

_________________________________________________________
یادداشت ها:
۱- نامه ای برای نوری زاد در نقد یک بوسه:
http://www.drkhazali.com/index.php?option=com_content&view=article&id=21...
۳۳ روز گذشت و از بیت العدل پاسخی نرسید:
http://www.drkhazali.com/index.php?option=com_content&view=article&id=21...
۲- چرا مناظره؟ http://www.noghtenazar.org/node/272
۳- پاسخ به سرکار خانم نسرین
نسرین خانم عزیز این صراحت و وظیفه شناسی شما، برای من بسیار قابل احترام است. در بارۀ مطلب شما، مباحث متعددی قابل طرح است که بدلیل رعایت اختصار، فقط به ذکر چند نکته، اکتفا می کنم. امید وارم مورد توجه قرار گیرد:
اوّل- کار یک محقق، تحقیق دائمی است و حتی اگر گمان کند که اکتشافی خارق العاده نموده است هیجان زده نمی شود بلکه همیشه خود را در حال تحقیق و کشف حقیقت نگاه می دارد و هیچگاه این احتمال را از نظر دور نمی دارد که ممکن است اشتباه کرده باشد. او اکتشافات خود را در معرض عموم قرار می دهد به این امید که از این رهگذر به در ک تازه ای برسد. آرزوی او این است که دیگران (و مخصوصا کسانی که مخاطب اصلی بوده و بنا به دلایلی، خود و آثارشان مورد غفلت واقع شده اند)، در یافتن حقیقت، او را مدد نمایند. او با ذکر جملاتی مانند «... بنده با دلایل عقلی و قلبی به آنچه می گویم اعتقاد راسخ دارم...»، راه را بر پژوهشی عمیق تر نمی بندد. و بالاخره، یک محقق، احتمالا بسیار کم (و فقط در موارد استثنائی)، تحقیقات خود را «جالب» می نامد زیرا خوشتر آن باشد که این در حدیث دیگران آید.
دوّم- یک محقق هیچگاه نمی گوید، یعنی نباید بگوید که:
«... اگر توانستید با بنده در مورد بهاییت مناظره نمایید و شکست نخوردید...»
شما که در مورد دیانت بهایی تحقیق کرده اید بهتر می دانید که این دیانت، در بسیاری از مواضیع ارائه نظر نموده است. مباحث تربیتی، اخلاقی، ما بعد الطبیعه، اقتصادی، فرهنگی، حقوق، فلسفی، تفسیر کتب مقدسه، حکمی، تاریخی و غیره. آیا شما در تمامی این زمینه ها تحقیق کرده و همه را رد نموده اید؟ با کدام زمینه علمی؟ یک محقق امروزی بخوبی می داند که دورۀ «سوپر من»ها و «همه چیز دان»های عرصۀ علم و حکمت سپری شده است. شما چگونه این ادعا را می نمایید؟ خوب بود که احتیاط بیشتری کرده و پرده را کمی پایین تر گرفته وخود را فقط صاحب نظر در یک زمینه معرفی می کردید. من در بین بهاییان کسی را نمی شناسم که بتواند در تمامی این زمینه ها مناظره نماید. به احتمال زیاد در بین مسلمانان هم بعید است چنین ابر انسانی در مورد موضوعات اسلامی یافت شود. اگر قرار است که دور هم جمع شویم و گل بگوییم و( احتمالا!) گل بشنویم، که خوب، خیلی ها حاضرند در مورد همه چیز اظهار نظر کنند و عیبی هم ندارد. بسیاری از بحثهای روزانه بین مردم، در سطح تبادل اطلاعات و نظرات شخصی، به همین طریق انجام می شود و نتایج خوبی هم دارد. امّا اگر بحث تحقیق و مخصوصا (تحقیقات جالب)، مطرح باشد آن هم در بارۀ دیانت بهایی (یعنی تمام موضوعا ت مهم مبتلا به جامعه بشری) و آن هم وقتی که قرار است در پایان آن، مؤمنین به یک دیانت دست از ایمان خود بردارند (یعنی همان که شما به آن، هدایت، می گویید)، طبیعی است که یافتن حتی یک نفر هم بسیار سخت است. البته شما سردبیر این سایت را مخاطب قرار داده اید و باید دید آیا ایشان چنین ادعایی را دارند یا خیر؟ تازه من نمی دانم اگر سردبیر در این مناظره شکست خورد، چه پیش می آید؟ آیا تمام بهاییان باید آنطور که شما فرموده اید «با تمام وجود دست از بهاییت بکشند؟» در این صورت اوّل باید یک انتخاب عمومی از طرف بهاییان صورت بگیرد و یک شخص واجد شرایط انتخاب شود که همه او را قبول داشته باشند. زیرا راجع به اعتقادات شش هفت میلیون انسان قرار است تصمیم گیری شود. می بینید که کار، خیلی هم ساده نیست. تازه، این طرف دارد روی ایمان پیروان یک دین ریسک می کند. در آن طرف چه چیزی روی میز است؟ آن طور که شما فرموده اید، نهایت این است که شما حرف های آقای رحیم پور ازغدی را رد می کنید. آیا این همه آن چیزی است که شما به همراه خود می آورید؟ آیا این منصفانه است؟ عذر می خواهم ولی حتی مشخص نیست که شخص جنابعالی دارای چه رتبه و اعتباری در بین مسلمانان (احتمالا) هستید؟ چگونه انتخاب شده اید؟ چه کسانی شما را قبول دارند؟ حرف شما برای چه گروه هایی حجّت است؟ از طرف چه گروه، مذهب، حزب و یا حتی تشکلی حرف می زنید؟ آیا آقای سردبیر، نباید بداند که ردّ کردن سخنان آقای ازغدی از طرف شما چه بازتابی در مجامع دینی و یا دولتی، خواهد داشت و نتایج آن چه خواهد بود؟ بالاخره این احتمال (ولو از نظر شما بسیار اندک)، نیز وجود دارد که شما در این مناظره، شکست بخورید. چه تضمینی وجود دارد که فردا شخصی دیگر قد علم نکند و با تحقیقات خود، مجدداً هَل مِن مُبارز نگوید؟ و در این میان حتی ممکن است شما را نیز قربانی کرده و بگویند که (با عرض معذرت از شما) که این شخص سر خود چنین ادعایی کرده و (خدای نا کرده و با عرض معذرت مجدّد) مگر دانشمند و محقق کم بود که شما با یک شخص ناشی طرف شده اید و خوب باید انصاف داد که حق دارند که چنین بگویند و سردبیر نیز شرمنده آنها و شما خواهد ماند. آخر طرف مناظره باید بداند که چه چیزی را باید با خود به سر میز مناظره بیاورد. الان یک طرف در سایه و طرف دیگر در آفتاب است. معتقدات بهاییان مشخص و روشن است. منظورم این است که معلوم است که چه می گویند و برای چه چیزهایی باید دلیل بیاورند، امّا شما کاملا در سایه هستید.
سوّم- طالب مناظره شده اید. همین الان هم مناظره وجود دارد. مطبوعات و رسانه های متعدد، برعلیه دیانت بهایی می نویسند و سایت نقطه نظر و برخی دیگر هم رفع سوء تفاهم می کنند. حالا حتما که نباید سر یک میز باشند. این طوری امنیت هم بیشتر تامین می شود (مخصوصا امنیت یکی از طرفها!) اگر شما این نویسندگان مخالف آیین بهایی را، محقق نمی دانید و معتقدید که خیلی ضعیف هستند و مسائل را خوب مطرح نمی کنند و شما بهتر می توانید (که در این یک مورد من هم با شما موافقم)، بهتر است به آنها رجوع کنید و بخواهید که این مهم را به شما بسپارند. من مطمئنم که ازشما استقبال می کنند زیرا آنها هم بدنبال «هدایت» مورد نظر شما هستند. مخصوصا اگر تحقیقات خود را نیز به آنها ارائه کنید. این طوری ما و سردبیر سایت نقطه نظر هم در جریان این تحقیقات قرار می گیریم. در ضمن چون سردبیر، کنترلی بر روی رسانه های عمومی کشور ندارد، مطمئن باشید که همه بهاییان آنها را خواهند خواند (چه سردبیر بخواهد و چه نخواهد) و شاید منظور شما که هدایت نفوس است نیز محقق شود. یک راه دیگرهم وجود دارد و آن مراجعه به مجامع بین المللی است که همیشه مشتاق تحقیقات جدید و جالب هستند و در این راه حتی هزینه هم می کنند.
امّا مسألۀ مهمتر در باره مناظره این است که چرا مدام صحبت از در هم کوبیدن یک طرف مناظره می شود؟ آیا نمی شود مسأله این طور مطرح شود که بیایید از یکدیگر بیاموزیم. من از شما و شما هم از من. آیا به این ترتیب اصول و اهداف تحقیق، که شما برای آن اهمیّت زیادی قائلید، بهتر رعایت و تأمین نمی شود؟ ایران عزیز، از کدام یک نفع بیشتری می برد؟ در کنار هم بودن و یا در برابر هم بودن؟ شما می دانید که وحدت شیعه و سنی، به این معنا نیست که همه شیعه و یاهمه سنی شوند. پس چرا این اصل را، به بهاییان تعمیم نمی دهید؟ چه لزومی دارد که بهاییان حتما مسلمان شوند تا به ایران خدمت نمایند؟ بهتر نیست بجای دعوت به مناظره برای محو عقاید طرف مقابل، دعوت به مصالحه برای اعتلای ایران را در دستور کار خود قرار دهیم؟ این امر نه فقط بهاییان که شامل همۀ دیگر صاحبان عقاید هم می گردد.
چهارم- فرموده اید که قادرید ثابت نمایید که «بهاییت یک دین الهی نیست». شخصا بسیار مشتاقم از زبان یک محقق بشنوم که یک دین الهی باید دارای چه مشخصاتی باشد و تقاضا می کنم که نتیجۀ تحقیقات خود را در این باره عرضه نمایید. مهم نیست که سایت نقطه نظر آن را انتشار بدهد یا نه. کافی است شما آدرس مقالۀ خود را بدهید. بسیاری از بهاییان از جمله من و به احتمال زیاد، سردبیر سایت، آن را خواهند خواند. خیلی هم خود را مقیّد نکنید که در ضمن آن دیانت بهایی را ردّ کنید. فقط پارامترهای یک دین حقیقی را بنویسید و قضاوت را بر عهدۀ خوانندگان بگذارید که بی گمان وظیفه ای را که بر دوش دارید به بهترین شکل انجام داده اید. می توانید که اسلام را ملاک بگیرید (و بی گمان همین کار را خواهید نمود) و مثلا بگویید که یک دین حقیقی مانند اسلام، باید:
به خداوند یکتا گواهی دهد
دارای کتاب باشد
دارای پیامبر باشد
دارای پیروان باشد
در بحبوحۀ سختیها و مصائب نشو و نما یافته باشد
ادیان الهی قبل به آن بشارت داده باشند
ادیان قبل از خود را تأیید کند
پیروانش در راه تحقق اهداف آن، از ایثار جان و مال خود دریغ نکنند.
دارای احکام مخصوص به خود مانند قبله، نماز، روزه، حج، ادعیه، ارث و... باشد
به عالم بعد معتقد باشد
به اصول اخلاقی پایبند باشد
فارغ از تعصبات مذهبی، جنسی، قومی، وطنی، سیاسی و غیره، خیر و صلاح تمامی ابناء بشر را طالب باشد
خواهان عدالت برای همه باشد
برای اعتلای بشر و بشریت دارای برنامه باشد
دوام و استمرار یابد
...
...
ملاحظه می فرمایید که به این ترتیب، مسأله ساده تر می شود. خوانندگان خود می خوانند و قضاوت می کنند که آیا با این معیارها، می توان آیین بهایی را یک دین دانست یا خیر.
پنجم- فرموده اید که اگر سردبیر شکست خورد، باید «آنهایی را که گمراه کرده است هدایت کند» خوب بود می گفتید که به چه چیز باید هدایت کند؟ اگر منظورشما دیانت مقدس اسلام است، کدام طریقه و مذهب مورد نظر شماست و آنها به چه اسلامی باید ایمان بیاورند؟ من فکر می کنم که در همان ابتدای تحقیقات، قاعدتا باید برای شما مشخص می شد که بهاییان، همین الان هم به اسلام معتقدند و خواستۀ شما تحصیل حاصل است. در ضمن شما، حتما می دانید که ردّ دیانت بهایی، لزوما به معنای اثبات اسلام نیست. چه بسا که شما اصولی را وضع و معیارهایی را، قرار داده و بر اساس آنها، دیانت بهایی را ردّ نمایید، امّا به حکم همان معیارها و قرارها، دیانت اسلام و بلکه کلیه ادیان الهی، مردود شمرده شوند و به این ترتیب نادانسته تیشه بر ریشۀ اعتقادات خود بزنید. این را خیلی هم بعید ندانید که بسیارند کسانی که این گونه کرده اند و می کنند و کم نبوده اند کسانی که با هدف اثبات اسلام و ردّ دیانت بهایی آمدند و در اواسط بحث، منکر دین خود شدند سهل است خدا را هم انکار کردند.
امّا در انتها، مطلب مهمی را مایلم در این ارتباط با شما در میان بگذارم. این که فرموده اید که سردبیر «باید بهاییان را هدایت کند» بسیار عجیب و قابل تأمل است که از جوانب مختلف می شود آن را بررسی نمود امّا من فقط به یک وجه، که گمان می کنم مهمترین است می پردازم. از سردبیر می خواهید که در صورت شکست خوردن در مناظره، بهاییان را «به دیانت اسلام» هدایت کند. شما قاعدتا قبل از تحقیق در بارۀ دیانت بهایی، تحقیقات مفصلی در باره دیانت اسلام، انجام داده اید پس باید بدانید که هدایت نفوس، به نصّ صریح قران، فقط و فقط در ید اقتدار خداوند است و حتی پیامبر اسلام نیز در این مورد مستثنی نیست. خداوند در قران می فرماید: «انّک لاتَهدی مَن اَحبَبتَ ولکِن الله یَهدی مَن یشاء (۲۸-۵۶) یعنی:ای رسول ما، چنین نیست که هر کس را تو بخواهی، می توانی هدایت کنی، بلکه خداوند، هر که را بخواهد، هدایت می کند.
این مضامین، که بی گمان از آنها مطلعید، مکرر در قران ذکر شده است مثلا در (۲۷-۸۱ و ۵۲-۳۰ و ۴۰-۴۳ و ...) حال چگونه شما کاری که در توان رسول خداوند نبود را از سردبیر یک سایت می خواهید؟ افراد فقط می توانند آراء و نظرات خود را عنوان کنند. هدایت نفوس امر دیگری است. آیا بهترنبود که هدایت را کماکان، بر عهدۀ خداوند گذاشته و شرط معقول تری را عنوان می کردید؟
پایان
۴- چنانچه مایل باشید می توانم اصل و یا ترجمه ان را برایتان ارسال کنم.
________________________________________________________________________________



 



Sunday, October 13, 2013

خطاب به هموطان منصف ايران - حكومت جمهوري اسلامي ايران حتي گور و كفن را هم براي هموطنان بهائي خود دريغ ميدارد

 خطاب به هموطان منصف ايران 
حكومت جمهوري اسلامي ايران حتي گور و كفن را هم براي هموطنان بهائي خود دريغ ميدارد.



محبوب ترين چيز ها نزد خداوند انصاف است.
 اگر شما شاهد ظلمي هستيد  كه بر مردم بيگناه ايران از جمله بهائيان  وارد ميشود،  برعهدۀ شما است كه فوراً به انصاف بر خيزيد و خواهان رفع ظلم ازهموطنان خود شويد.



آيا فرياد رسي براي بهائيان ايران هست ؟

در35 سال گذشته، حُكّام ايران بطورمنظم و سيستماتيك، نسبت به ايذاء و اذيت و قتل و غارت وحبس واعدام شهروندان سياسي، عقيدتي و ديني از جمله بهائيان از شير خواره گرفته تا نود ودو ساله، اقدام نموده و نهايتاً اين بغض وكينه وعداوت را، به مُردگان بهائي و تدفين آن ها و تخريب قبرستان هاي بهائيان نيز كشانده اند .


سرقت اجساد درگذشتگان بهائی در شهر تبريز:

قريب سه سال است که مأمورین وزارت اطلاعات اجساد درگذشتگان بهائی را، خود سرانه از بیمارستان ها و يا سرد خانه وادي رحمت  تبريز خارج كرده  و بدون اطلاع و رضایت خانواده متوفي و بدون انجام احكام بهائي، در 167 کیلومتری تبریز، در محلي واقع در میاندوآب دفن میکنند.
در تعقيب شکایتهای بهائیان تبریز به شهرداری و سازمانهای مربوطه تا كنون هیچ پاسخی دريافت نشده است.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
 توضيحات و سوابق موضوع :


صد نامه تا آزادی

سرقت اجساد درگذشتگان بهائی از بیمارستانهای تبریز و دفن اجساد بدون انجام احکام بهائی در میاندوآب

طبق گفته شاهدان عینی اکنون برای دومین سال است که مأمورین وزارت اطلاعات اجساد درگذشتگان بهائی در شهر تبریز را خودسرانه از بیمارستان خارج میکنند و بدون آگاهی و رضایت خانواده در 167 کیلومتری تبریز در محلی در شهر میاندواب دفن میکنند. در پی پیگیری ها و شکایتهای بهائیان شهر تبریز به شهرداری و سازمانهای مربوطه هیچ پاسخی در این خصوص به این عزیزان داده نشده است.

طبق احکام دیانت بهائی محل دفن اجساد تنها میتواند یکساعت تا محل فوت فاصله داشته باشد و انتقال اجساد به محلی در 167 کیلومتری محل فوت در کنار رعایت نکرد تمام موارد دیگر توهینی اشکار به مقدسات بهائیان ایران است.


تداوم اعمال فشار به جامعه بهایی ایران، مسئولین دولتی در شهر تبریز از صدور اجازه دفن یک شهروند بهایی خودداری نمودند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا؛ ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، خلیل نورمحمدی شیشوان، شهروند بهایی به تاریخ ۳ آبان ۱۳۹۰ در بیمارستان ارتش درگذشت ولی مسئولین مربوطه از تحویل پیکر ایشان برای اجرای مراسم تدفین بهایی در «وادی رحمت تبریز» امتناع ورزیدند و از فرزندان ایشان خواستند که یا به کفن و دفن جسد به طریقه اسلامی در وادی رحمت رضایت دهند و یا پیکر را به شهر می‌اندوآب منتقل کنند.
با توجه به اینکه مطابق تعالیم آئین بهایی حمل جسد به مسافتی بیش از یکساعت زمانی و یا اجرای مراسم تدفین خلاف تعالیم آئین بهایی امکان پذیر نمی‌باشد، خانواده ایشان به اجرای این کار رضایت ندادند. متاسفانه در تاریخ پنجشنبه ۵ آبان ۱۳۹۰ جسد متوفی بدون هماهنگی و رضایت خانواده ایشان از بیمارستان به می‌اندوآب منتقل شده و تحویل سردخانه می‌اندواب می‌گردد.
بدین ترتیب نه تنها مسئولین دولتی حق قانونی کفن و دفن شهروندان ساکن تبریز را نقض کرده‌اند بلکه بدون رضایت خانواده متوفی جسد را به سردخانه شهر دیگر منتقل نموده‌اند.
شایان ذکر است که پیش‌تر اقدام مشابهی درباره یک شهروند بهایی دیگر در این شهر انجام شده بود و همچنین اخباری مبنی بر ایجاد شرایط مشابهٔ برای یکی دیگر از متوفین بهایی در چند روز اخیر شنیده شده است. این در حالی است که از سال ۱۳۴۸ متوفین بهائی تبریز در «وادی رحمت» به مراسم بهائی دفن شده و بهائیان تبریز در پرداخت هزینه‌های عمرانی و آبادی این قبرستان مشارکت داشته‌اند و تغییر رویه جدید گامی دیگر در جهت افزایش فشار‌ها بر جامعه بهایی ایران می‌باشد.


-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

Behpayam shared 
January 13, 2012

جلوگیری از دفن یک شهروند بهائی در تبریز

مسئولین قبرستان وادی رحمت در تبریز از دفن یک شهروند بهائی در آن قبرستان خودداری کرده و خواستار انتقال جسد به شهر دیگری شدند.
بنابر گزارش «خانه حقوق بشر ایران»، روز جمعه ۱۶ دی ماه محمد حسین برقی، شهروند بهائی ساکن تبریز، در منزل شخصی خود به علت عارضه سکته مغزی درگذشت. خانواده برقی ایشان را طبق رسوم بهائی غسل و کفن نموده سپس، به شهرداری مرکزی مراجعه و ماوقع را اطلاع دادند.
طبق دستور مسئولین جسد به وادی رحمت منتقل شد. یک روز بعد از وادی رحمت با خانواده مرحوم تماس گرفته و اعلام می کنند که جهت تشییع باید به میاندوآب بروند. فرزندان محمدحسین برقی، اظهار می دارند که طبق وصیت نامه ایشان بایستی در همین مکان دفن شوند و آنها حاضر نیستند به جای دیگری بروند.
تا لحظه ی تنظیم این خبر محمدحسین برقی دفن نگردیده و در سرد خانه وادی رحمت نگهداری می شود.


-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
Behpayam
October 30, 2011


ممانعت از تدفین پیکر یک شهروند بهایی در تبریز

: ايران پرس نيوز - ممانعت از تدفین پیکر یک شهروند بهایی در تبریز


خبرگزاری هرانا - تداوم اعمال فشار به جامعه بهایی ایران، مسئولین دولتی در شهر تبریز از صدور اجازه دفن یک شهروند بهایی خودداری نمودند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا؛ ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، خلیل نورمحمدی شیشوان، شهروند بهایی به تاریخ ۳ آبان ۱۳۹۰ در بیمارستان ارتش درگذشت ولی مسئولین مربوطه از تحویل پیکر ایشان برای اجرای مراسم تدفین بهایی در «وادی رحمت تبریز» امتناع ورزیدند و از فرزندان ایشان خواستند که یا به کفن و دفن جسد به طریقه اسلامی در وادی رحمت رضایت دهند و یا پیکر را به شهر می‌اندوآب منتقل کنند.

با توجه به اینکه مطابق تعالیم آئین بهایی حمل جسد به مسافتی بیش از یکساعت زمانی و یا اجرای مراسم تدفین خلاف تعالیم آئین بهایی امکان پذیر نمی‌باشد، خانواده ایشان به اجرای این کار رضایت ندادند. متاسفانه در تاریخ پنجشنبه ۵ آبان ۱۳۹۰ جسد متوفی بدون هماهنگی و رضایت خانواده ایشان از بیمارستان به می‌اندوآب منتقل شده و تحویل سردخانه می‌اندواب می‌گردد.

بدین ترتیب نه تنها مسئولین دولتی حق قانونی کفن و دفن شهروندان ساکن تبریز را نقض کرده‌اند بلکه بدون رضایت خانواده متوفی جسد را به سردخانه شهر دیگر منتقل نموده‌اند.

شایان ذکر است که پیش‌تر اقدام مشابهی درباره یک شهروند بهایی دیگر در این شهر انجام شده بود و همچنین اخباری مبنی بر ایجاد شرایط مشابهٔ برای یکی دیگر از متوفین بهایی در چند روز اخیر شنیده شده است. این در حالی است که از سال ۱۳۴۸ متوفین بهائی تبریز در «وادی رحمت» به مراسم بهائی دفن شده و بهائیان تبریز در پرداخت هزینه‌های عمرانی و آبادی این قبرستان مشارکت داشته‌اند و تغییر رویه جدید گامی دیگر در جهت افزایش فشار‌ها بر جامعه بهایی ایران می‌باشد


------------------------------------------------------------------------------------------------------------
July 28, 2012

دکتر فرهاد ثابتان، سخنگوی "جامعه بین‌المللی بهاییان" در گفت‌وگو با دویچه وله از وضعیت کنونی این جامعه و تلاش‌ برای بهبود حقوق آنها می‌گوید.

آنجا که یک بهایی گوری برای تدفین ندارد
دویچه وله:
حکومت ایران بهاییان را با شیوه‌های مختلف به حاشیه رانده است. معتقدان به این آیین حق استخدام در اداره‌ها یا تحصیل عالی را ندارند. آنها نه تنها در زندگی، بلکه پس از فوت نیز با محرومیت و تحقیر روبرو می‌شوند.

تعداد بهاییان ایران در آمارهای رسمی حدود ۳۰۰ هزار نفر برآورد می‌شود. از زمان انتشار این آمار تاکنون بسیاری از بهاییان به دلیل فشارهای اجتماعی و امنیتی جلای وطن کرده‌اند. بیشترین اتهامی که حکومت ایران متوجه بهاییان می‌کند "جاسوسیِ" است. دست‌کم ۲۰۰ بهایی در اوایل انقلاب به همین اتهام اعدام شده‌اند.

اعدام و بازداشت بی‌دریغ بهاییان در سال‌های اخیر تا حدودی کاهش یافته، اما فشار بر این اقلیت مذهبی به شکل‌های دیگری ادامه داشته است. دستگیری هفت تن از رهبران بهایی و محکومیت آنها به ۲۰ سال زندان، یورش به خانه‌های مسئولان آموزشی و علمی این جامعه و بستن دانشگاه آنلاین آنها، اخراج بهاییان از دانشگاه‌ها و ممانعت از استخدام آنها در ادارات، از جمله شیوه‌هایی هستند که برای منزوی کردن پیروان این آیین اعمال می‌شوند.

طرد بهاییان تنها به باورمندان زنده محدود نمی‌شود. مردگان ‌‌آنها نیز از گزند محرومیت و آزار در امان نیستند. به موازات تخریب خانه‌های بهاییان در شهرستان‌های ایران، سنگ مزار برخی درگذشتگان بهایی نیز شکسته می‌شود. در پاره‌ای موارد، خاک و گور هم از بهایی فوت کرده دریغ می‌شود.

دکتر فرهاد ثابتان، سخنگوی "جامعه بین‌المللی بهاییان" در گفت‌وگو با دویچه وله از وضعیت کنونی این جامعه و تلاش‌ برای بهبود حقوق آنها می‌گوید.

دویچه وله: جامعه بهاییان با توجه به روشنگری‌هایی که در سال‌های اخیر نسبت به تبعیض علیه آنها صورت می‌گیرد و توجه بیشتر افکار عمومی، چه شرایطی دارد؟

فرهاد ثابتان: بطور کلی تضییق و قشار در سال‌های اخیر علیه بهاییان تشدید شده و شاید بتوان گفت از سال ۲۰۰۴ به این طرف میزان دستگیری‌ها و بازجویی‌ها، بستن مغازه‌های بهاییان یا محرومیت تحصیلی آنها تشدید شده است. این باعث نگرانی ماست. این دستگیری‌ها و مشکلات حتی به کودکان هم سرایت کرده و مثلا ما خبردار شده‌ایم که دست کودکی دبستانی بخاطر اینکه در نماز جمعه شرکت نکرده، از طرف معلم‌اش داغ شده است. در نجف آباد دو بچه را از مدرسه بیرون کرده‌اند. می‌توان گفت محرومیت تحصیلی بزرگترین مشکل جامعه بهاییان است.

آیا این محرومیت‌ها و حساسیت به مذهب بچه‌ها از همان زمان مهد کودک، بطور نمونه، شروع می‌شود یا در سطح دانشگاه؟

کودکان بهایی را مانند دانشجویان بطور رسمی از تحصیل محروم نکرده‌اند، اما دولت در مدارس بطور سیستماتیک خواسته که اسامی بچه‌ها و خانواده‌ها و جزییات مربوط به هر خانواده را جمع کنند؛ که البته ما نمی‌دانیم دقیقا منظورشان چیست. در برخی مدرسه‌ها بچه‌ها مورد عتاب ناظم و معلم و مدیرقرار می‌گیرند. استهزا می‌شوند که بهایی هستند. آنها را مجبور می‌کنند که در مراسم اسلامی شرکت کرده و تظاهر به مسلمان بودن کنند.

البته این نمونه‌ها در چند ماه اخیر اتفاق افتاده و ما قبلا چنین خبرهایی نداشتیم. ما محافل بین‌المللی را آگاه کرده‌ایم. البته کودکان افغانی هم موقعیت خوبی در ایران ندارند، تنها بهاییان نیستند.

در مورد صدور شناسنامه آیا تاکنون مواردی داشته‌اید که در ثبت تولد بچه‌های بهایی مشکل‌آفرینی کنند؟

می‌دانید که ازدواج بهایی در ایران بطور رسمی انجام نمی‌شود و آنها این را ثبت نمی‌کنند. راستش ما تاکنون در مورد گرفتن شناسنامه مشکلی نداشتیه‌ام، اما در موارد دیگر مثل ثبت نام در دانشگاه و حقوق مدنی دیگر مشکلاتی هست.

بین تشدید تبعیض علیه بهاییان و آگاهی عمومی نسبت به موقعیت آنها یک تناقض هست. چرا با وجود تلاش‌ها فشارها بیشتر شده؟

ما معتقدیم که فشارهای بین‌المللی موثر بوده و چه بسا اگر این فشارها نبود، سرکوب بهاییان بیشتر از این بود. انصافا باید گفت که مردم ایران خشونتی علیه بهاییان ندارند و در خیلی موارد به آنها کمک کرده‌اند. اگر چنین حمایتی نبود، الان اوضاع بهاییان به مراتب بدتر بود. فراموش نکنید که در اوایل انقلاب دست‌کم ۲۰۰ نفر بهایی را اعدام کردند و دار زدند. بسیاری سال‌های متمادی زندان بودند. الان هفت مدیر بهایی در زندان هستند. می‌توان گفت که اگر فشارهای بین‌المللی نبود، تعداد اینها بیشتر بود.

فشار جمهوری اسلامی تنها به جامعه بهایی محدود نمی‌شود. دولت ایران اساسا نسبت به موضوع حقوق بشر اعتنایی ندارد. دولت ایران بطور رسمی با موازین حقوق بشر آشتی ندارد، اما این به معنای آن نیست که ما کار خود را متوقف کنیم.

آمار دقیقی از جامعه بهاییان ایران دارید؟ عده زیادتری الآن مهاجرت کرده‌اند؟

بله، در آخرین تخمین ما در چند سال پیش، آمده که ۳۰۰ هزار بهایی در ایران هستند. هرچند الان بسیاری از آنها از ایران رفته‌اند، اما هنوز خیلی خانواده‌ها مانده‌اند. طبق آمار رسمی در ایران، تعداد زیادی از هموطنان غیربهایی ما به آیین بهایی گرایش پیدا کرده‌اند.

من در رسانه‌های ایرانی خواندم که می‌خواهند ۵۰۰ طلبه را برای مقابله با رشد بهاییت در شهرستان‌های ایران آموزش دهند؛ و این خودش نشان می‌دهد که این جامعه در حال رشد است و برای همین دولت می‌خواهد بیشتر فشار بیاورد. روزی نیست که در رسانه‌های ایرانی به بهایی و جامعه بهاییان حمله‌ای صورت نگیرد و متاسفانه هیچ کدام از این بهایی‌ها امکان دفاع از خود را پیدا نمی‌کنند. این حمله‌ای یک طرفه به کسانی است که حق هیچ دفاعی از خود را ندارند. می‌خواهم بگویم که جامعه بهایی هم‌زمان در حال رشد است، اما کسی آزادانه نمی‌تواند بگوید بهایی شده‌ام و این مکتوم می‌ماند.

فکر می‌کنید چه دلیلی برای این رویکرد هست. در ایران ما شاهد گرایش به مسیحیت هم هستیم، اما بهایی‌ها خیلی خویشتن‌دار هستند و در مورد آیین خود حرفی نمی‌زنند.

اتفاقا بعضی دوستان خیلی با شجاعت این را بیان می‌کنند که مسیحی یا بهایی هستند و مشکلات زیادی را به جان می‌خرند. برخی هم معتقدند که مذهب یک امر خصوصی است. البته آنها به موازین اخلاقی خود پایبند هستند و آنها را در زندگی روزمره بازتاب می‌دهند. با این همه باز هم در معرض خطر قرار دارند.

باور بطور کلی یک مساله شخصی است و یک جامعه دمکراتیک جامعه‌ای است که فرد خود را ملزم به افشا یا تبلیغ باور خود برای کوپن و تحصیل و شناسنامه نمی‌داند. جای تاسف است که تبعیض دینی در ایران نهادینه شده و هر کس هر کاری که می‌خواهد بکند، با دیانت او گره خورده است.

آقای ثابتان، بخاطر فشارهای موجود، بهاییان در اداره‌ها و اجتماع زیاد به کار گرفته نمی‌شوند. این جامعه برای معاش خود چه می‌کند؟ آیا بیشتر به کار آزاد می‌پردازد؟

بله، بیشتر بهاییان ایران مغازه‌دار و کاسب هستند یا در اداره‌های خصوصی کار می‌کنند. البته برخی شرکت‌های خصوصی که بهاییان را استخدام کرده‌اند، برای بیرون کردن کارمندان خود تحت فشار قرار گرفته‌اند. بعضی مغازه‌های بهاییان را خراب کرده یا آتش زده‌اند. شرکت‌های بهایی را بسته‌اند. مغازه‌‌ها را پلمب کرده‌اند. در شیراز با انتشار لیست ۴۰۰ مغازه در یک روزنامه، به مردم گفتند که اینها بهایی هستند و با آنها معامله نکنند.

این عمل شبیه کار آلمان نازی است که پشت مغازه‌های یهودیان ستاره می‌زدند تا مردم آنها را شناسایی و طرد کنند. چه ارگانی در غیاب رهبران بهایی که دستگیر شده‌اند، به کارهای آنها رسیدگی می‌کند؟

هیچ ارگانی! با همه محدودیت‌ها و سرکوب‌ها، یک اصل مهم در ‌آیین بهایی اطاعت از قانون است. اگر دولت ایران گفته که این تشکیلات غیرقانونی است، ما می‌پذیریم. هر چند قبلا نگفته بودند و این گروه الان ۲۰ سال زندان گرفته، در حالی که زیر نظر دولت داشتند کار می‌کردند و این حکم جای تعجب دارد.

الان بهاییان دارند زندگی خود را می‌کنند و هیچ فعالیت گروهی ندارند. البته هموطنان ما باید بدانند که وقتی در روزنامه‌ها و رسانه‌ها در سطح وسیع به بهاییان حمله می‌شود و اتهام به آنها می‌زنند، مسلما شهروندان کنجکاو می‌شوند که جریان چیست و در نتیجه اگر یک بهایی را ببینند، ازاو سوال می‌کنند و او هم طبعا پاسخ می‌دهد. ولی بعد او را دستگیر می‌کنند که داشتی تبلیغ می‌کردی! در حقیقت هیج نهاد رسمی برای تمشیت امور بهاییان کار نمی‌کند.

شما در مورد ازدواج بهاییان گفتید که رسما ثبت نمی‌شود. اما در مورد فوت بهاییان اوضاع چگونه است؟ همچنان گور آنها را تخریب می‌کنند؟

این هم مشکل دیگری است که ما نمی‌فهمیم چرا با کسی که از دنیا رفته سر بدرفتاری دارند. چرا قبر بهایی‌ها را می‌شکنند؟ درخت‌های گورستان‌ها را می‌کنند و با بولدوزری که چراغ‌اش را خاموش کرده‌اند، شبانه می‌روند مقابر را خراب می‌کنند. در چند مورد اجازه دفن یک بهایی درگذشته را نداده‌اند و بستگان او مجبور شده‌اند چند روز جسدش را پشت یک وانت این طرف آن طرف ببرند تا بالاخره او را در جایی دفن کنند. به نظر می‌رسد یک شهروند بهایی در ایران حتی پس از مرگ هم آرامش ندارد.

آخرین صحبت شما چیست. چه پیامی برای کسانی دارید که سخنان شما را خواهند خواند؟

در وهله اول از هموطنان خودم و از وسعت نظر و حمایت‌های بی‌دریغ آنها تشکر می‌کنم. مردم ایران زنده‌فکر هستند و حقیقت را درک می‌کنند. امیدوارم ما بتوانیم با همکاری یکدیگر برای بازسازی و پیشرفت ایران به هم کمک کنیم. مشکلات مربوط به جامعه بهایی برای همه هموطنان دیگر هم هست. سی سال پیش به دروغ می‌گفتند که بهاییان جاسوس هستند، اما الان به همه این اتهام را می‌زنند. این حقیقت ندارد و همه این را فهمیده‌اند.




Unlike ·  · Share · May 30, 2012

  • Romina Yaghini Ahrari ممنون. بسیار عالی بود.
  • Behrooz Payamipour با تشكراز" صد نامه تا آزادي " وجناب دكتر فرهاد ثابتان و نظر اخير دوست گرامي جناب علي اسماعيلي ، مجدداً ياد آور ميشود:
    امسال دومین سال است در تبریز ، كه اجساد درگذشتگان جامعه بهائی را نیروهای اطلاعات از بیمارستان می دزدند وبه میاندواب كه در فاصله 167 ك
    يلومتري تبريز واقع شده ، برده و خودسرانه دفن مينمايند. و در مراجعات وملاقات هاي مكرر احباء با مسئولين مربوطه وشكايات متعدد به شهر داری تبريز هم تاكنون جواب و نتيحه اي گرفته نشده است. متمني است دوستان عزيز این وضعيت بحراني ومصيبت بار را با صداي بلند به گوش جهانيان برسانند شاید گوش شنوائي از ايرانيان آزاده و متقيان حكام دولت جمهوري اسلامي ايران پيدا شود و وظيفه ملي و انساني خود رادر قبال حقوق پايمال شده بهائيان در بند و آزاد اين سرزمين مقدس به انجام رساند.
  • Yaran Bahai جناب پیامی پور با تشکر از شما و اطلاعات ارزشمندی که در اختیار ما قرار دادید خواهشمندم اگر اطلاعات تکمیلی موجود است بفرمائید تا به عنوان یک مطلب مجزا بهش پرداخته بشه و بتونیم در سایتهای دیگه هم منعکس کنیم، موفق و سربلند باشید
  • Behrooz Payamipour باتشكر از توجهات شما باستحضار ميرساند : نامه اي در سال گذشته با عنوان rhairan@gmail.com وموضوع : ممانعت از تدفین پیکر شهروندان بهایی در تبریز
    Friday, November 18, 2011 2:46 AM ارسال گرديده كه كپي آن ذيلا در دو فقره كامنت" درج ميشود"

    : با سلام و تقدیر وتشکر از زحمات شما به اطلاع میرساند :

    از تاریخ 13 مرداد ماه 1390 تا کنون بیش از سه ماه است که مقامات امنیتی ایران مانع دفن متوفیان بهائی در گورستان شهر تبریز شده اند ، متمنی است

    ترتیبی اتخاذ فرمایند تا موارد مربوطه مانند سایر اخبار حقوق بشر ایران ، منعکس و دادخواهی شود .

    ----------------------------------------------------------
    Saturday, October 29, 2011

    [IranPressNews] IranPressNews : ايران پرس نيوز - ممانعت از تدفین پیکر یک شهروند بهایی در تبریز

    ممانعت از تدفین پیکر یک شهروند بهایی در تبریز
    ----------------------------------------------------------

    خبرگزاری هرانا - تداوم اعمال فشار به جامعه بهایی ایران، مسئولین دولتی در شهر تبریز از صدور اجازه دفن یک شهروند بهایی خودداری نمودند.
    بنا به اطلاع گزارشگران هرانا؛ ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، خلیل نورمحمدی شیشوان، شهروند بهایی به تاریخ ۳ آبان ۱۳۹۰ در بیمارستان ارتش درگذشت ولی مسئولین مربوطه از تحویل پیکر ایشان برای اجرای مراسم تدفین بهایی در «وادی رحمت تبریز» امتناع ورزیدند و از فرزندان ایشان خواستند که یا به کفن و دفن جسد به طریقه اسلامی در وادی رحمت رضایت دهند و یا پیکر را به شهر می‌اندوآب منتقل کنند.
    با توجه به اینکه مطابق تعالیم آئین بهایی حمل جسد به مسافتی بیش از یکساعت زمانی و یا اجرای مراسم تدفین خلاف تعالیم آئین بهایی امکان پذیر نمی‌باشد، خانواده ایشان به اجرای این کار رضایت ندادند. متاسفانه در تاریخ پنجشنبه ۵ آبان ۱۳۹۰ جسد متوفی بدون هماهنگی و رضایت خانواده ایشان از بیمارستان به می‌اندوآب منتقل شده و تحویل سردخانه می‌اندواب می‌گردد.
    بدین ترتیب نه تنها مسئولین دولتی حق قانونی کفن و دفن شهروندان ساکن تبریز را نقض کرده‌اند بلکه بدون رضایت خانواده متوفی جسد را به سردخانه شهر دیگر منتقل نموده‌اند.
    شایان ذکر است که پیش‌تر اقدام مشابهی درباره یک شهروند بهایی دیگر در این شهر انجام شده بود و همچنین اخباری مبنی بر ایجاد شرایط مشابهٔ برای یکی دیگر از متوفین بهایی در چند روز اخیر شنیده شده است. این در حالی است که از سال ۱۳۴۸ متوفین بهائی تبریز در «وادی رحمت» به مراسم بهائی دفن شده و بهائیان تبریز در پرداخت هزینه‌های عمرانی و آبادی این قبرستان مشارکت داشته‌اند و تغییر رویه جدید گامی دیگر در جهت افزایش فشار‌ها بر جامعه بهایی ایران می‌باشد.
    ----------------------------------------------------------
    Link: http://www.iranpressnews.com/source/110444.htm

  • Behrooz Payamipour بقيه نامه قسمت 1 چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۰
    جلوگیری از برگزاری مراسم دفن اموات بهاییان
    حتی به مرده ها هم رحم نمی کنند


    کاوه قریشی
    k.ghoreishi(at)roozonline.com

    جامعه بین المللی بهاییان ایران در بیانیه ای اعلام کرد که مقامات امنیتی در شهر تبریز خانواده یک شهروند بهایی را مجبور کرده اند بر اساس مناسک دینی مسلمانان، یک عضو متوفی خود را دفن کنند. آنها از برگزاری مراسم خاکسپاری بر طبق اعتقاد بهاییان منع شده اند.
    دیان علایی، نماینده جامعه بین المللی بهاییان در سازمان ملل متحد در مصاحبه با روز می گوید هر چند فشار بر بهاییان بخصوص از سالهای بعد از انقلاب تشدید شده، اما تاکنون سابقه نداشته که شهروندان بهایی مجبور شوند اموات خود را بر اساس مناسک سایر ادیان که در این مورد خاص اسلام است به خاک بسپارند.

    اصرار بر دفن بدون تابوت
    به گزارش جامعه بین المللی بهاییان، روز دوشنبه، 17 مرداد ماه، نیروهای حکومتی در تبریز به خانواده یک متوفی بهایی گفته اند که آنها نمی توانند در قبرستان بهایی ها و بر اساس شعایر دین بهایی متوفی خود را دفن کنند و تاکید کرده اند این فرد باید بر اساس قوانین دین اسلام به خاک سپرده شود.
    این گزارش اسم شهروند متوفی بهایی را فاطمه سلطان زارعی عنوان و اضافه کرده است که خانواده وی از دفن متوفی در قبرستان عمومی و به جا آوردن مناسک دینی مسلمان ها خود داری کرده اند.
    نیروهای حکومتی همچنین اعضای این خانواده را مجبور کرده اند که متوفی آنها بر خلاف دستور آئین بهایی، بدون تابوت دفن شود. آنها پیکر خانم زارعی را به مدت 48 ساعت نگه داشته و اجازه نداده اند که متوفی در قبرستان ویژه بهایی ها دفن شود.
    گزارش جامعه بین المللی بهاییان با بیان اینکه خانواده زارعی نسبت به این موضوع اعتراض کرده اند، می افزاید: "وقتی یکی از افراد خانواده با مسولان قبرستان تماس گرفته و خواستار آزادی جسد شده است به او گفته اند که متوفی روز پنج شنبه در قبرستان عمومی و طبق مناسک دین اسلام و بدون تابوت دفن می شود و تاکید کرده اند فقط شوهرش می تواند در مراسم حاضر شود."
    دیان علایی، نماینده جامعه بین المللی بهاییان در سازمان ملل متحد به روز می گوید: "هر چند برخورد با قبرستان بهایی ها مساله تازه ای نیست، اما این مورد اخیر، یک موضوع متفاوت است. آنها حتی به مرده بهایی ها هم رحم نمی کنند. حمله می کنند و مانع می شوند که شخص فوت شده بر اساس اعتقادات مذهبی خود دفن شود."
    خانم علایی یادآوری می کند: "بهایی ها قبل از انقلاب در بعضی از شهرهای کشور اجازه داشتند اموات خود را در قبرستان ویژه که در نزدیکی شهرها بود دفن کنند، اما بعد از انقلاب آنها را ناچار کردند که اموات خود را به صورت جداگانه، در بیابان ها و مناطق خارج از شهر دفن کنند."
    بهائیان ایران پس از انقلاب سال 57 از حق تحصیل در دانشگاه ها و مشاغل دولتی محروم بوده، مجامع آنها غیرقانونی اعلام شده و قبرستان های آنان در شهرهای مختلف تخریب شده است.
    در سالهای گذشته قبرستان بهایی ها در شهرهایی نظیر تهران، قائم شهر، مرودشت، سمنان، ساری و اصفهان قبرستان از سوی نیروهای حکومتی تخریب شده است.
    به گفته خانم علایی در ماه آوریل گذشته نیز در شهرهای گیلاوند و نجف آباد خانواده چند شهروند بهایی برای دفن اموات خود دچار مشکل شدند اما بعد از گذشت مدتی موفق شدند مراسم خاکسپاری را به جا بیاورند.
    نماینده جامعه بین المللی بهاییان در سازمان ملل، در مورد نحوه برخورد شهروندان بهایی با وضعیت حقوقی خود در ایران می گوید: "بهایی های ایران همیشه سعی کرده اند از طریق قانونی از پایمالی حقوق خود جلوگیری کنند. آنها بارها از مراجع قانونی خواسته اند که به حقوق آنها احترام گذاشته شود، اما متاسفانه خیلی کم پیش آمده که به این درخواست ها حتی پاسخ داده شود؛ بر این اساس وضعیت بهایی ها روز به روز به وخامت می گراید."
    او می افزاید: "بهاییان ایرانی هستند و می خواهند در کشور خودشان به دنیا بیایند، زندگی کنند و فوت کنند و همانجا هم دفن شوند. آنها همان حقوقی را می خواهند که سایر اقلیت های مذهبی در تمام دنیا دارند و در اسناد حقوق بشر نیز بر آنها تاکید شده است. جمهوری اسلامی به بسیاری از تعهدات بین المللی حقوق بشر پایبند است، ما چیزی بیشتر از این تعهد نمی خواهیم
  • Rahmat Hadi - bandeb be onvane kochiktarin ozve jamei bahai azjinabe mohtaram doktor fahadi azi ve<sad name taazadi> tashakor minomayam.
  • Foad Kh بهترین راه این است که اجساد بهائیان را آتش زدو خاکستر انزا به اسرائیل فرستاد
  • Shahla Kasiri چقدر زیبا .ممنون از شما
  • Elnaz Jha jenab foad ba in tarze fekreto0n edeaye ensaniat mikonid?
  • Ruha Imani حقیقت همیشه پنهان نمیماند همانطور که پرده ها برافتاد و ظلم ظالمین آشکار شد .و خداوند قسم یاد نموده از ظلم احدی نگذرد .
  • Lida Mehrabkhani jenabe Foad man nemidonam in ye tane hastesh ya na? vali agar be rasti in ro migid mikkham bedonam akhe in hame kine va bogz baray chi? hevan noe khod na dard chitor hamchon matlabi be zehne shoma mirese??!!!!!
  • Mehrdad Moshtagh Rad جناب فواد از یشنهاد شما ممنونم. در راستای این ظلم ها یک بیت شعر هست که : بهاییان ایران جز دل کوچک چه دارند ؟ برای دادن این دل هم حرفی دگر ندارند.
  • Mehrdad Moshtagh Rad هوالله
    ای مومن بالله احزان خود را به این عبد حواله نما
    چه که دریای بی پایانش نزد این عبد موج می زند.
    من غم خوار توام، تو غم مخور.
  • Moojan Haghiri merci kheili matne khoob va mofidi bood:D
  • Nooshin Mazidi zende bad jenabe sabetan
  • Mike Panah My personal message to idiot "Foad KH" kinds which he is characterizing a loud mouth ignorant the leftover of droppings of grand master Satan turning to Parasites! How about somebody burn you “Foad Kh” and your family for doing the best way to get rid of people like you in this planet earth, and deliver those left over dirty ashes of your family back to you Arabs lover’s in land of ignorance, stupidity, and pure evil in Saudi Arabia, Mecca, and dump it in middle of Sahara Desert where camels take their daily dumps! Dear Baha’i friends and true Muslims brother and sisters, This is a great example of some Iranian Muslims, people like "Foad Kh" which they are so ignorant and evil while their ancestors brought these blood sucking Vampires of Empire of Shia Islam to Iran as a symbol of ignorance, stupidity, regression, fascism, dictatorship, disease, calamity, lunacy, totalitarianism, illiteracy, phobia, extreme cruelty, disbeliefs, humiliation to human rights, Devil Advocacy, Pure Narcissism, Mania, grandiosity, mental disorders, extreme retardation, worthlessness, superstitions, worshiping demons & beasts, promote devastation, Nazism, indecency, encourage filthy minds, animalism, never ending skepticisms, promote corruption, barbarism, colonialism, promote fanaticism, refusing God over nihilism, hypocrisy, mistrust, manifesting extreme immorality, sinister, anarchism, extreme censorship since they are so afraid of reality of what they are doing to innocent people of Iran specially Baha’i believers, vulgarity, suicidal minds by systematic brain washing young people for keeping them under their control, cynical, and so many other negative and evil comes out of these existing problems we have in beautiful country of Iran while it is infested by people like “Foad Kh” kinds running around and spiting their very stupid, nasty, and evil comments since they think they have rights of saying, doing, and act upon their own ignorance, stupidity, and evil which they don’t since their minds are so small, and their brains are filled with trash! I have seen people like you “Foad Kh” while I was a kid back in Iran as a young Baha’i believer, and I always managed by throwing my fists of fire in their filthy mouths like yours for breaking your teeth and your jaw to make sure you don’t talk garbage about Baha’i faith, neither about poor innocent Baha’i citizens of Iran, nor about those innocent dead souls! If I see you and you are man enough to face me, then I would teach you some lesson which you haven’t learned in your previous life you filthy moron, and I would make sure you don’t walk straight for while until you learn your humanity! 
    Grandiosity is a symptom of bipolar mania. The term describes the larger-than-life feelings of superiority often experienced during manic, hippomanic or mixed episodes.
    Cynical means having a belief that people only do things to serve their own needs. Believing or showing the belief that people are motivated chiefly by base or selfish concerns; skeptical of the motives of others.
    Nihilism is the belief that all values are baseless and that nothing can be known or communicated. It is often associated with extreme pessimism and a radical skepticism that condemns existence. A true nihilist would believe in nothing, have no loyalties, and no purpose other than, perhaps, an impulse to destroy.
    1. regression, a trend or shift toward a lower, less severe or less perfect state: as a: progressive decline (as in size or severity) of a manifestation of disease
  • Behrooz Payamipourset=a.258813907488183.54847.258797394156501&type=1&ref=nfhttps://www.facebook.com/photo.php?fbid=375112432524996&
    Photo

    فیلم تخریب گورستان بهائیان در قائم شهر تماشای فیلم در این لینک: http://bahaiazadi.wordpress.com بهائی ستیزان با یورش به قبرستان‌های بهائی، سنگ قبرها را تخریب و بدترین رفتار را نسبت به مردگان بهائی ادا کردند. از جمله این تخریب‌ها می‌توان به تخریب قبرستان بهائیان در تهران،قائمشهر، یزد و نجف آباد اشاره کرد که در طی ان، قبرستان بهائیان تهران به کلی تخریب و ویران گشت و بر روی آن، فرهنگسرا ساخته شد. تخریب قبرستان بهائیان در یزد به ویرانی کامل نینجامید و فقط سنگ قبرها شکسته و به مردگان اهانت شد.

  • Behrooz Payamipour لازم به تذکر است که بعد از فوت خانم فاطمه زارعی (چرخی)آقای نور محمدی و خانم پریچهر میثاقی و اخیرا خانم وثوقی جزو متصاعدین هستند که به این شیوه خاک سپاری میشوند
    سرقت اجساد درگذشتگان بهائی از بیمارستانهای تبریز و دفن اجساد بدون انجام احکام بهائی در میاند
    وآب

    طبق گفته شاهدان عینی اکنون برای دومین سال است که مامورین وزارت اطلاعات اجساد درگذشتگان بهائی در شهر تبریز را خودسرانه از بیمارستان خارج میکنند و بدون آگاهی و رضایت خانواده در 167 کیلومتری تبریز در محلی در شهر میاندواب دفن میکنند. در پی پیگیری ها و شکایتهای بهائیان شهر تبریز به شهرداری و سازمانهای مربوطه هیچ پاسخی در این خصوص به این عزیزان داده نشده است.

    طبق احکام دیانت بهائی محل دفن اجساد تنها میتواند یکساعت تا محل فوت فاصله داشته باشد و انتقال اجساد به محلی در 167 کیلومتری محل فوت در کنار رعایت نکرد تمام موارد دیگر توهینی اشکار به مقدسات بهائیان ایران است.

    تداوم اعمال فشار به جامعه بهایی ایران، مسئولین دولتی در شهر تبریز از صدور اجازه دفن یک شهروند بهایی خودداری نمودند.
    بنا به اطلاع گزارشگران هرانا؛ ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، خلیل نورمحمدی شیشوان، شهروند بهایی به تاریخ ۳ آبان ۱۳۹۰ در بیمارستان ارتش درگذشت ولی مسئولین مربوطه از تحویل پیکر ایشان برای اجرای مراسم تدفین بهایی در «وادی رحمت تبریز» امتناع ورزیدند و از فرزندان ایشان خواستند که یا به کفن و دفن جسد به طریقه اسلامی در وادی رحمت رضایت دهند و یا پیکر را به شهر می‌اندوآب منتقل کنند.
    با توجه به اینکه مطابق تعالیم آئین بهایی حمل جسد به مسافتی بیش از یکساعت زمانی و یا اجرای مراسم تدفین خلاف تعالیم آئین بهایی امکان پذیر نمی‌باشد، خانواده ایشان به اجرای این کار رضایت ندادند. متاسفانه در تاریخ پنجشنبه ۵ آبان ۱۳۹۰ جسد متوفی بدون هماهنگی و رضایت خانواده ایشان از بیمارستان به می‌اندوآب منتقل شده و تحویل سردخانه می‌اندواب می‌گردد.
    بدین ترتیب نه تنها مسئولین دولتی حق قانونی کفن و دفن شهروندان ساکن تبریز را نقض کرده‌اند بلکه بدون رضایت خانواده متوفی جسد را به سردخانه شهر دیگر منتقل نموده‌اند.
    شایان ذکر است که پیش‌تر اقدام مشابهی درباره یک شهروند بهایی دیگر در این شهر انجام شده بود و همچنین اخباری مبنی بر ایجاد شرایط مشابهٔ برای یکی دیگر از متوفین بهایی در چند روز اخیر شنیده شده است. این در حالی است که از سال ۱۳۴۸ متوفین بهائی تبریز در «وادی رحمت» به مراسم بهائی دفن شده و بهائیان تبریز در پرداخت هزینه‌های عمرانی و آبادی این قبرستان مشارکت داشته‌اند و تغییر رویه جدید گامی دیگر در جهت افزایش فشار‌ها بر جامعه بهایی ایران می‌باشد.
  • Zekrullah Ettehadulhagh بعضی از ما بهاییان سرمان را زیر برف کرده ایم و دشمن واقعی امر را نمیشناسیم .در دنیایی که ۱٪ میخواهد به هر قمی‍تی بر ۹۹٪ حکو،مت کند واضح است که تعالیم مبارکه مخالف منافع این ۱٪ است.تعالیمی مثل خلع سلاح عمومی.مثل تساوی حقوق زن و مرد .مثل صلح عمومی.مثل تساوی بین همه نژادها.مثل واحد پول بین المللی .و..و..بنا بر این اینها تظاهر به حمایت از جامعه بهایی میکنند و در خفا ظالمان را تشویق به قلع و قمع احبا.واز روش دیگر هم البته که عبارت از بی بند و باری و فساد در جامعه است از طریق عمال بظاهر بهاییشان فساد احلاق را در جامعه نشر میدهند از اخلاق مرضیه که به فرموده مبارک یگانه وسیله پیشرفت و انتشار امر است ممانعت بعمل می آورند.مگر اینکه دستی از غیب برون آید و کاری بکند.
  • Zekrullah Ettehadulhagh ریشه این بهایی ستیزی در ایران نیست.
  • Parvin Javadi Hosseinpouli بلى دقيقنآ من صددرصد موافقم ريشه بهايى سيتيزى در ايران نيست
    • Parvin Javadi Hosseinpouli بلى دقيقنآ من صددرصد موافقم ريشه بهايى سيتيزى در ايران نيست

    • Behrooz Payamipour خطاب به هموطنان منصف ايران

      محبوب ترين چيز ها نزد خداوند انصاف است.

      اگر شما شاهد ظلمي هستيد كه بر مردم بيگناه ايران از جمله بهائيان وارد ميشود، برعهدۀ شما است كه فوراً به انصاف بر خيزيد و خواهان رفع ظلم ازهموطنان خود شويد.

      آيا فرياد رسي براي بهائيان ايران هست ؟

      در 35 سال گذشته، حُكّام ايران بطورمنظم و سيستماتيك، نسبت به ايذاء و اذيت و قتل و غارت وحبس واعدام شهروندان سياسي، عقيدتي و ديني از جمله بهائيان از شير خواره گرفته تا نود ودو ساله، اقدام نموده و نهايتاً اين بغض وكينه وعداوت را، به مُردگان بهائي و تدفين آن ها و تخريب قبرستان هاي بهائيان نيز كشانده اند .

      حكومت جمهوري اسلامي ايران حتي گور و كفن را هم براي هموطنان بهائي خود دريغ ميدارد.




      سرقت اجساد درگذشتگان بهائی در شهر تبريز:

      قريب سه سال است که مأمورین وزارت اطلاعات اجساد درگذشتگان بهائی را، خود سرانه از بیمارستان ها و يا سرد خانه وادي رحمت تبريز خارج كرده و بدون اطلاع و رضایت خانواده متوفي و بدون انجام احكام بهائي، در 167 کیلومتری تبریز**، در محلي واقع در میاندوآب دفن میکنند.
      در تعقيب شکایتهای بهائیان تبریز به شهرداری و سازمانهای مربوطه تا كنون هیچ پاسخی دريافت نشده است.

      http://behnazar.blogspot.com/2013/10/blog-post_8283.html

      behnazar.blogspot.com
    • Farangeez Ahmadi Rastgar Che mitan kard aslam in chenin ast rishayh on ba zolm bebar amade va roshd kardeh

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

Ali Esmaili
October 12  2013

در گذشت آقای قدرت آقابالائی را به تمام وا بسته گان ایشان تسلیت عرض می کنم و امیدوارم که غم آخرشان باشد ودر ضمن جسد ایشان هنوز به خاک سپرده نشده است چون اجساد بهائیان درگذشته را در تبریز نمی گذارند به رسم آئین بهائی دفن شوند وبه جای دیگر می برند و این کار بیش از 2 سال است که در تبریز در جریان است. وبه هر دری هم سر زده شده .نتیجه اي گرفته نشده  چه باید کرد معلوم نیست!

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------

https://www.facebook.com/photo.php?fbid=388804661155773&set=a.258813907488183.54847.258797394156501&type=1&relevant_count=1


لازم به ذکر است که طی سه سال بهائیان تبریز به مسئولین مراجعه ولی تا کنون نتیجه ای گرفته نشده ...و در ضمن تنها آقای خلیل نور محمدی در شهر تبریز صعود نفرموده اند ...بلکه خانم فاطمه سلطان زارعی ...خانم پریچهر میثاقی ..آقای محمد حسین برقی .خانم فاطمه سلطان وجدانی ..آقای رسول زاده ..آقای قدرت آقابالائی...خانم فاطمه وثوقی (خاکزاد) ... عطائیه ایزد خواه .... و هم اکنون آقای محمود ظفر یاب و جوان متصاعد ثابت محمدی هنوز به خاک سپرده نشدند ..




*******************************************************************************


تصوري دردناك از اينكه مسلماني را از كفن و دفن عزيزان خود باز دارند و يا مدفن آنها را خراب كنند!





جمعی از زندانیان بهایی زندان رجایی شهر کرج طی نامه‌ای به الهام امین‌زاده نوشته‌اند: «یک لحظه تصور کنید که چقدر دردناک است که در نقطه‌ای از این دنیای بزرگ یک انسان مسلمان را از کفن و دفن با احترام اموات خود بازدارند و یا گورستان‌هایی که محل دفن عزیزان آنهاست تخریب نمایند.»

سرکار خانم الهام امین زاده، معاونت محترم رئیس جمهور در حقوق شهروندی

با تقدیم مراتب احترام بعرض میرساند که وعده ی انتشار منشور حقوق شهروندی، نور امیدی در دل بهائیانی چون ما افروخت که بالاخره پس از سالها، سند جامعی تدوین خواهد گشت که پایانی بر مظالم و مشکلات ناشی از تضییع حقوق اقلیت ها خواهد بود. انتشار منشور مزبور فی حد ذاته اقدام بسیار بزرگی است و سزاوار تمجید و تکریم ولی متاسفانه در مورد بزرگترین اقلیت دینی کشور که تعداد پیروانش صدها هزار و از مجموع کل اقلیت های مذهبی دیگر مملکت افزون است راه سکوت پیش گرفته است و این سکوت می تواند سبب شود که همان مسیر و جریانی که در طول چند دهه ی گذشته و تا کنون باعث قتل و غارت بهائیان و مصادره ی اموال آنان، ضبط و تخریب اماکن مقدسه شان، اخراج از دانشگاه ها و برخی مدارس، توهین و تخفیف فرد فرد آنان، ضبط و تخریب و مصادره گورستان های بهائی، اخراج از مشاغل، زندانی نمودن تعداد کثیری از آنها و کوچ ناخواسته تعدادی از آنها بر اثر فشار های امنیتی، اقتصادی و محرومیت های اجتماعی و تضییقات مصائب دیگر شده، ادامه باید.
سرکار خانم امین زاده،
جنابعالی به خوبی واقفید که این اقلیت مظلوم در تمامی طول تاریخ خود در هر سرزمینی که ساکن بوده با صداقت و تعهد تمام رفتار نموده به نحوی که از شهروندان صدیق وامین محسوب بوده اند، لذا چشم پوشی از حقوق حقه ی آنان در سرزمینی مقدس ایران، خلاف عدل و انصاف است. اگر بنظر دقیق در حال این مظلومان مداقه شود به خوبی مشهود است که جمعی از ایرانیان مطیع که در این کشور، از پدر و مادری ایرانی به دنیا آمده، در شهر های مختلف این سرزمین پراکنده و ساکن بوده، در این مملکت به مدرسه رفته و به کسب و کار مختصری مشغول بوده و با همه همسایگان و شهروندان در کمال امانت رفتار نموده، در فعالیت های اجتماعی پیشگام بوده، به دولت متبوعه مالیات پرداخت نموده، در خدمت سربازی مشارکت کرده، در هنگام جنگ تحمیلی به جبهه شتافته، اسیر گشته و حتی در راه دفاع از میهن به شهادت رسیده و همواره در خدمات عمرانی این مملکت کوشا بوده، اینها بهائیان این مملکت را تشکیل میدهند. اگر برآنها نتوان نام شهروند نهاد پس شهروند کیست؟
اگر اینها حق زندگی دارند، پس عزت و احترامی که شایسته ی همه شهروندان این سرزمین است چرا در مورد آنان رعایت نمیشود؟
اگر این شهروندان حق ازدواج و طلاق دارند چرا احوال شخصیه آنان به رسمیت شناخته نمیشود؟
اگر این شهروندان حق تحصیلات عالیه دارند چرا فوج فوج از دانشگاهها اخراج میشوند و همه ساله به بهانه ی نقص پرونده از ورود جوانان بهائی به دانشگاهها ممانعت میشود؟
اگر اینان حق کار کردن دارند چرا از دوایر دولتی اخراج شده اند و راه ترقی آنها در بخش خصوصی که نیاز به پرونده ی کسب و کار دارد مسدود میشود؟
اگر بهائیان حق مردن دارند چرا گورستان های آنها ضبط شده و مجبور به دفن در بیابانها در نقاط نا مشخص و بدون نشان معین میگردند و حتی این اماکن بعدها تخریب میگردد؟
چرا با بودجه های کلان، دهها سازمان و از جمله صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به تهیه و نمایش برنامه هایی پر از افترا و بهتان به عقاید این جمع می پردازند و حق دفاع از بهائیان سلب میشود؟ چرا اینها نمیتوانند از کوچکترین امکانات جهت رفع شبهات استفاده نمایند؟
خانم دکتر، اگر مظالم وارده بر بهائیان را بخواهیم ذکر کنیم مثنوی هفتادمن کاغذ شود. خوب است لحظه ای بر مظالم وارده بر آنان تفکر شود و مقایسه گردد تا معلوم گردد که تا چه حد در حق آنان ستم روا داشته شده است.
یک لحظه تصور کنید که چقدر دردناک است که در نقطه ای از این دنیای بزرگ یک انسان مسلمان را از کفن و دفن با احترام اموات خود بازدارند و یا گورستان هایی که محل دفن عزیزان آنهاست تخریب نمایند.
تصور بفرمایید که چقدر جانسوز است که جوانی مسلمان را در یک کشور غیر مسلمان از ادامه تحصیل باز دارند و راه ترقی او را مسدود نمایند. آموزه های بهائی هیچگونه تبعیضی را در هیچ کجای دنیا که باعث پایمال شدن حقوق انسانها گردد تایید نمیکند. تعالیم بهائی متجاوز از یکصد و سی سال قبل فرهیختگان و دانایان ایران را به آبادی و عمران این مملکت دعوت نموده و در این مدت همواره بهائیان پیشگام سازندگی و عمران و تعلیم و تربیت و بهداشت این سرزمین که برای آنها از تقدس خاصی برخورد دار است بوده اند و تعالی این مملکت را وظیفه ی روحانی و وجدانی خود دانسته و میدانند. آیا حق آنها نیست که از حقوقی شایسته و مناسب برخوردار باشند؟
خانم دکتر، وقت آن رسیده که مطابق و موافق با حقوق مطرح در منشور بین المللی حقوق بشر و نیز حقوق مطروحه در فصل سوم قانون اساسی حقوق کلیه اقلیت ها و از جمله بهائیان رعایت گردد. لطفا به همکاران خود توصیه اکید فرمایید که ضمن درج حقوق شایسته برای این شهروندان در موطن مادری خود، مراقبت نمایند که قوانینی وضع شود تا بساط تعدی و ظلم وارده بر آنها بر چیده شود و اجرای صحیح آن ضمانت گردد.
بهائیان همواره آماده همکاری برای ساخت و احیا و تعالی ایران بوده و هستند و حاضرند برای رفع تبعیض بین شهروندان ایرانی و تدوین و گسترش حقوق شهروندی و حرکت به سوی جامعه ی مطلوب با ارزش های متعالی که در شان ملت بزرگ ایران است کمک نمایند.
والسلام علی من اتبع الهدی




http://behnazar.blogspot.com/2013/10/blog-post_9873.html

http://behnazar.blogspot.com/2014/01/blog-post_1033.html