Saturday, August 31, 2013

خطاب به آقاي حسن روحاني در مورد قتل اخير شهيد مجيد عطاءالله رضواني، شهروند بهائي بيگناه بندرعباس

free counter
tomcat hosting
خطاب به آقاي حسن روحاني، در مورد قتل اخير شهيد مجيد عطاءالله رضواني، شهروند بهائي بيگناه بندرعباس


خطاب به آقاي حسن روحاني:
به کدام مذهب است این؟ به کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟


آقاي حسن روحاني

قتل اخير شهيد مجيد عطاءالله رضواني، شهروند بهائي بيگناه بندرعباس توسط جمهوري اسلامي ايران، فاجعه ديگري است علاوه بر فجايع متعدد 35 سال گذشته در ايران ، كه در يك كلام ، خسران مبين است براي ملت ايران.
مجازات قاتلين عطاءالله رضواني ، مَحَك صدق گفتار و حُسن كردار شما خواهد بود و گناه حمايت از قاتلين ايرانيان بيگناه از جمله بهائيان، و چشم پوشي از مظالم و جنايات عديده وارد بر آنان، به حساب شخص شما ثبت خواهد شد.



free counter
tomcat hosting



Friday, August 30, 2013

چگونه جانیان حاکم هموطن شریف بهايی را کشتند


 

چگونه جانیان حاکم هموطن شریف بهايی را کشتند

 

پسرخاله عطاءالله رضوانی، شهروند بهایی کشته‌شده به دویچه‌وله می‌گوید او بسیار محبوب بود و مردم بندرعباس از مسلمان و غیرمسلمان با او رابطه خوبی داشتند. به گفته وی این مسئله باعث حساس شدن وزارت اطلاعات روی این فرد شده بود.
عطاءالله رضوانی، بهایی ۵۴ ساله، پدر دو فرزند ۲۰ و ۱۵ ساله، صاحب یک شرکت خصوصی فروش پمپ آب، شنبه شب، دوم شهریور (۲۴ اوت) در شهر بندرعباس به قتل رسید.
آقای رضوانی به عادت معمول، شنبه شب برای سر زدن به منزل یکی از دوستانش که در خارج کشور است به خانه او می‌رود و با کارگر او صحبت می‌کند. زمانی که آقای رضوانی در آن محل بوده، شخصی با تلفن همراهش تماس می‌گیرد و مدتی طولانی با او حرف می‌زند. عطاالله رضوانی پس از این مکالمه تلفنی و بعد از ترک محل کشته می‌شود.
او که در اوایل انقلاب دانشجوی رشته مهندسی مکانیک در دانشگاه علم و صنعت بود، پس از انقلاب فرهنگی به دلیل بهایی بودن از دانشگاه اخراج شد و دیگر هرگز به او اجازه اتمام تحصیلاتش داده نشد.
پسرخاله او "نوید اقدسی" درباره شخصیت آقای رضوانی به دویچه‌وله می‌گوید: «بدون هیچ پیش‌داوری شریف بودن‌شان و محبوب‌بودن‌شان هم در بین بهایی‌های شهر بندرعباس و هم در بین غیربهایی‌های این شهر زبانزد بود. یعنی اصلاً مسلمان، سنی، شیعه، فرقی نمی‌کند. ایشان با همه رفتار بسیار دوستانه و محبت‌آمیز داشت و بسیارهم سرشناس بود. کارهای بهایی‌های بندرعباس خیلی به ایشان ارجاع می‌شده، به صورت خودجوش. یعنی فرضاً یک بهایی کاری داشته، مثلاً مشکل مالی یا مشکل خانوادگی داشته، ایشان کارهایش را رفع و رجوع می‌کرد».

فشار طولانی بر خانواده رضوانی
عطاءالله رضوانی در سال ۱۳۶۲ به مدت دو هفته در بازداشت بوده است. در جریان بازجویی‌ها، به دلیل سیلی‌هایی که خورده دچار ناشنوایی در گوش چپ شده که این عارضه تا آخر عمر با او بوده است.
خواهر او "صهبا رضوانی" که ساکن سمنان است در سال ۱۳۸۷ بازداشت و به سه سال زندان محکوم شده است. دختر خانم رضوانی به نام "انیسا فناییان" هم اکنون در زندن است و همسر او "سیامک یگانی" تنها سه هفته است که از زندان آزاد شده. این زوج صاحب دو فرزند زیر هشت سال هستند که در مدت زندانی بودنشان نزد مادربزرگشان شهلا رضوانی بوده‌اند.
دایی آقای رضوانی به نام "محمد حسین نخعی" در اردیبهشت سال ۹۱ زمانی که ۸۶ سال داشته در بیرجند دستگیر شده و یک سال در زندان می‌ماند. آقای نخعی در دهه ۶۰ به مدت پنج سال در گنبد کاووس زندانی بوده است.
دایی دیگر آقای رضوانی به نام "بدیع‌الله نخعی" نیز که ساکن سنندج است، بارها توسط اداره اطلاعات این شهر احضار و بازجویی شده است.
اینها تنها نمونه‌هایی هستند که نوید اقدسی آنها را به خاطر می‌آورد. او می‌گوید اگر بخواهد فهرست اعضای خانواده‌اش را که دراین سالها زندان رفته‌اند بگوید، ساعت‌ها زمان لازم دارد.

تداوم فشار بر بهائيان
از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تا کنون، بیش از ۲۰۰ بهایی اعدام شده‌اند. طبق اخبار غیر رسمی نیز هم اکنون حدود ۳۰۰ بهایی در زندان هستند. رهبران جامعه بهاییان ایران نیز هریک به بیش از ۲۰ سال زندان محکوم شده‌اند. آن‌ها سال‌ها است در زندان به‌سر می‌برند و اعتراضات داخلی و بین‌المللی به آزادی آن‌ها کمکی نکرده است. همچنین دانشگاه مجازی بهاییان تعطیل و تمامی اساتید و دست اندرکاران آن زندانی شده‌اند.
این‌ها اما تنها اذیت و آزار بهاییان نیست. آقای اقدسی می‌گوید: «در دوره جمهوری اسلامی که خود من شاهدش بوده و با آن بزرگ شده‌ام، فقط مشکلات این نبوده که بالای ۲۰۰ نفر از بهایی‌ها را از اول انقلاب تا الان اعدام‌ کنند. بلکه جوان‌ها را به دانشگاه راه نمی‌دهند، ادارات دولتی بر روی ما بسته است و ما نمی‌توانیم استخدام شویم، خیلی از شغل‌ها ازجمله شغل‌هایی که ربط مستقیم با مواد خوراکی دارد، مثل قنادی، ساندویچی اصلاً جوازش به ما داده نمی‌شود. آن شغل‌هایی هم که جواز داده می‌شود، خیلی‌ها را اذیت می‌کنند. مثلاً مغازه‌هاشان را می‌سوزانند، جواز‌هایشان را تمدید نمی‌کنند، تهدیدشان می‌کنند.»
از شهریور ماه سال ۱۳۹۰ پلمپ کردن محل کسب بهاییان سرعت بیشتری گرفته و طی این دو سال حق کسب و کار از ده‌ها شهروند بهایی ساکن سمنان گرفته شده است.
نوید اقدسی درباره آزارهای شغلی که نسبت به عطاالله رضوانی اعمال شده بود چنین می‌گوید: «مشتری‌های آقای رضوانی را تهدید می‌کردند که چرا با او کار می‌کنید. همکارهای آقای رضوانی را تهدید می‌کردند که چرا با او کار می‌کنید. آقای رضوانی تخصص بالایی در تصفیه آب و فاضلاب داشتند. چندین سال با شرکت "دگرامیت اینترنشنال" کار کرده بودند و بسیار وارد بودند و با شرکت آب و فاضلاب استان هرمزگان هم کار می‌کردند. از طرف وزارت اطلاعات به آب و فاضلاب استان هرمزگان فشار آوردند و مجبورشان کردند که دیگر با آقای رضوانی کار نکنند. حتی آن‌ها مدتی طولانی کس دیگری را هم پیدا نکردند که کارشان را راه بیندازد. به تخصص آقای رضوانی و همکاران ایشان احتیاج داشتند، ولی باز مجبور بودند که با ایشان کار نکنند».

مرگی سازمان‌یافته و عقیدتی
پسرخاله آقای رضوانی می‌گوید، مقتول هیچ مشکل شخصی با کسی نداشته و بسیار هم محبوب بوده است و تنها انگیزه قتل او می‌تواند مسائل عقیدتی باشد.
او می‌گوید: «نه تنها خانواده‌ای ایشان بلکه بستگان ازجمله ما و تمام اعضای جامعه بهاییان بندرعباس، حتی دوستان غیربهایی‌شان هم حدس غالب‌شان این است که این قضیه‌ای بوده که هم سازمان‌یافته است و هم حتماً پیشینه‌عقیدتی، به خاطر بهایی بودن داشته. آقای رضوانی بدون اغراق می‌گویم و نه به خاطر اینکه از بستگان من هستند، سرشناس‌ترین و محبوب‌ترین بهایی تقریباً استان هرمزگان بودند. برای همین هم اداره اطلاعات خیلی روی ایشان حساس بود و هنوزهم هست. ایشان نه در کار مواد مخدر بود، نه در عمرش به سیگار لب زد، نه اهل مصرف مشروبات الکلی بود و نه خرده حساب مالی با کسی داشت. به قدری مردم‌نواز بود که بعضی از طلب‌هایش را اصلاً می‌بخشید. این‌که حالا یک طلبکاری بیآید و مثلاً به خاطر پول او را بکشد اصلاً چنین چیزی متصور نیست. هیچ انگیزه‌‌ای به‌غیر از انگیزه‌ی عقیدتی به خاطر بهایی بودن‌ فعلاً ما تصور نمی‌کنیم».
آقای اقدسی می‌گوید وزارت اطلاعات اصلا از محبوب بودن آقای رضوانی راضی نبود و بارها هم گفته بودند که او به خاطر کمک‌هایی که به بهاییان می‌کند در حال راه‌اندازی مجدد جامعه بهایی است.
به گفته وی حتی به آقای رضوانی پیشنهاد شده بود که کشور را ترک کند. نوید اقدسی می‌گوید: «سیاست کلی نظام جمهوری اسلامی ایران در رابطه با بهاییان در چند سال اخیر این بوده که این‌ها را تحت فشار قرار دهند تا کشور را ترک کنند و همیشه هم به خیلی‌ها غیرمستقیم و یا حتی شفاهی گفته شده است که چرا نمی‌روید؟ کشورهای دیگر که شما را به‌عنوان پناهنده قبول می‌کنند، خُب چرا نمی‌روید؟ این سیاست‌شان است. و اگر کسی به نوعی باعث شود که این سیاست اجرا نشود، حتماً تبعاتی برایش خواهد داشت. ازجمله این کسان یکی آقای رضوانی بوده که با رفع کردن مشکلات بهایی‌های بندرعباس باعث می‌شده که این سیاست با شکست مواجه شود».


 ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
Erfan Sabeti
 
بانی دوگال، نماینده جامعه بین المللی بهائی در سازمان ملل :

قتل آقای عطاءالله رضوانی ناشی از تعصب دینی بوده است. بنابراین، ضروری است که دولت بی درنگ در بالاترین سطوح، بر اساس تعهدات بین المللی خود دربارۀ این قتل تحقیقات لازم را انجام دهد. در سالهای اخیر، روحانیون و مقام های ایران با استفاده از منابر و رسانه های حکومتی در پی ایجاد نفرت از بهائیان بوده اند. از سال 2005 تا کنون، حداقل 9 بهائی به قتل رسیده یا در شرایط مشکوک درگذشته اند و 52 نفر دیگر توسط ماموران حکومت و لباس شخصی ها مضروب شده اند، بی آن که عاملین این حملات مورد پیگرد قضائی قرار گیرند.



---------------------------------------------------------------------------------------------


شرح حال جناب عطاالله رضوانی عزیز
شرح حال جناب عطاالله رضوانی عزیز*
جناب عطاالله رضوانی ، فرزند آقای عنایت الله رضوانی و خانم گوهر نخعی ، متولد 28 اسفند 1339 در بیرجند. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در بیرجند به اتمام رساند . پس از شرکت در کنکور در سال 1358 ، در رشتهء مهندسی مکانیک دانشگاه علم و صنعت پذیرفته شد ولی متاسفانه در سال 1359 حین تحصیل در ترم 2 دانشگاه ، در جریان انقلاب فرهنگی ، از دانشگاه اخراج شد . بعد از اخراج از دانشگاه به مدت 4 سال در تهران مشغول به کار شد . از سال 1363 برای ساختن تصفیه خانهء آب شهرهای بندر عباس و میناب ، به بندر عباس آمدند ایشان علاوه بر خدمت به مردم دراین شغل ، همزمان به خدمات امری نیز مشغول بودند و سالیان متمادی درهیئت خادمین بندرعباس مشغول به فعالیت بودند.
در تابستان سال 1370 با خانم روشنک شکیبایی عقد اقتران بستند. حاصل این ازدواج یک پسر (کورش) و یک دختر (ملیکا) است که هر دو در ظل امر هستند.
ایشان در کلیه ی امور مربوط به ساخت و نگهداری فاز دوم تصفیه خانه های آب میناب، بندرعباس، تصفیه خانه ی همدان و تصفیه خانه ی فاضلاب بندرعباس و آب شیرین کن های بخش هایی از جزیره ی قشم شرکت داشتند.
جناب رضوانی علاوه بر مهارت در شغلشان در محیط کار و محیط اجتماعی به حسن اخلاق و رفتار و کمک به دیگران زبانزد خاص و عام بودند.
با کمال تاسف ایشان در تاریخ 3 شهریور 1392 به ضرب گلوله به قتل رسیدند.
روحشان شاد و یادشان گرامی.


* دوستان عزیز، متن زیر توسط خانوادهء مقتول تهیه شده ، لطفا برای استفاده در هر جا از این متن استفاده کنید تا اطلاعات اشتباه داده نشود



Wednesday, August 28, 2013

بيغمي مدعيان آدميت از محنت هموطنان بهائي در جريان فاجعه مصيبت بار قتل عطاءالله رضواني در بندر عباس


بيغمي مدعيان آدميت از محنت هموطنان بهائي در جريان فاجعه مصيبت بار قتل عطاءالله رضواني در بندرعباس.

توكزمحنت ديگران بيغمي            نشايد كه نامت نهند آدمي.
 
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

مهدی خلجی 
پژوهشگر مسائل اسلامی
به روز شده:  09:26 گرينويچ - چهارشنبه 28 اوت 2013 - 06 شهریور 1392


قتل عطاء الله رضوانی، عضو سابق هیأت خادمین جامعه‌ بهائی، نمونه‌ای از هزاران قتل بهائی‌ها در یک‌صد و پنجاه سال گذشته است. خانواده‌ مقتول به بی بی سی گفته‌اند آقای رضوانی بارها از طرف مسئولان اطلاعاتی و دفتر امام جمعه تهدید شده بود. امام جمعه‌ بندرعباس به تازگی نیز علیه جامعه‌ و آیین بهائی سخنانی درشت گفته بود. طی یک‌سده‌و‌نیم گذشته، آزار و تعقیب و کشتار بهائیان مسبوق به تبلیغات ضدبهائی روحانیت – و در سی و پنج سال گذشته – حکومت بوده است.
جدا از آن‌که بهائیان بسیاری به طور رسمی اعدام شده‌اند، بهائیان بیشتری به ضرب گلوله‌ افراد ناشناس گرفتار آمده‌اند که هویت ربایندگان و قاتلان آشکار نشده است. آن‌جا هم که هویت قاتل معلوم بوده، فشار مذهبی‌ها او را از چنگ مجازات رهانیده است.

بهائی‌ کشی و مجازات‌ گریزی

این داستان قدیمی‌تر از عمر جمهوری اسلامی است. محمدتقی فلسفی، خطیب سرشناس ضدبهائی در خاطرات خود نوشته است «در یکی از دهات یزد، بهائی‌ها چند نفر از مسلمان‌ها را قتل عام کردند. در آن باره هم آیت الله بروجردی اقدام نمودند که قاتلین محاکمه و مجازات شوند. این واقعه موجب شد که مردم به فکر کشتن سران بهائی بیفتند و از جمله دکتر برجیس یهودی بهائی‌شده را در کاشان کشتند».
محمد واعظ‌زاده‌ خراسانی از قول آیت الله منتظری (در کتاب چشم و چراغ مرجعیت) نوشته است: «یکی از خوانین اطراف اصفهان که بهائی بود، اعمال نفوذ می‌کرد و یک‌سری کارهای ناشایست انجام می‌داد. آقای بروجردی فرمود: هیچ کس پیدا نمی‌شود این مردک را بکشد؟»

"آقای منتظری همه‌ «طبقات و اصناف» نجف آباد را دعوت کرده و از آن‌ها خواسته تا اعلامیه‌ای بدهند. «مثلاً نانواها نوشتند ما به بهائی‌ها نان نمی‌فروشیم. راننده‌ها امضا کردند که ما دیگر سوارشان نمی‌کنیم... خلاصه کاری کردیم که از نجف آباد تا اصفهان که کرایه ماشین یک تومان بود یک بهائی التماس می‌کرد پنجاه تومان بدهد و او را نمی‌بردند..."

در همان کتاب محمد فاضل لنکرانی (مرجع تقلید درگذشته) آورده است: «یک وقتی در اطراف یزد، فرد بهائی به دست فرد مسلمانی کشته شده بود و دادگاه حکم به اعدام قاتل داده بود. بهائیان زیاد فعالیت می‌کردند که این حکم در یزد اجرا شود... پدرم فرمود وارد خانه‌ آقا شدم. دیدم آیت الله بروجردی در داخل حیاط قدم می‌زنند و به شدت ناراحت هستند. علت را پرسیدم. فرمود مگر نمی‌دانی آبروی اسلام در خطر است؟ همین امروز به ما خبر داده‌اند که روز نیمه‌ شعبان مسلمانی را به جرم قتل فرد بهائی می‌خواهند در شهر یزد اعدام کنند... حاج احمد خواسته‌ ایشان را به شاه رساند. شاه هم دستور داد که اعدام روز نیمه‌ شعبان اجرا نشود. بعد هم مرحوم آیت الله بروجردی وارد میدان شد و با فعالیت و تلاش بسیار قاتل را تبرئه کرد».

آیت الله منتظری نیز در خاطرات خود این داستان را نقل کرده است. حسین‌علی منتظری هم‌چنین ذکر کرده که از آیت الله بروجردی فتوایی گرفته بدین شرح: «باسمه تعالی. لازم است مسلمین با این فرقه ]بهائیان[ معاشرت و مخالطه و معامله را ترک کنند. فقط از مسلمین تقاضا دارم آرامش و حفظ انتظام را از دست ندهند. حسین الطباطبایی».

آقای منتظری همه‌ «طبقات و اصناف» نجف آباد را دعوت کرده و از آن‌ها خواسته تا اعلامیه‌ای بدهند. «مثلاً نانواها نوشتند ما به بهائی‌ها نان نمی‌فروشیم. راننده‌ها امضا کردند که ما دیگر سوارشان نمی‌کنیم... خلاصه کاری کردیم که از نجف آباد تا اصفهان که کرایه ماشین یک تومان بود یک بهائی التماس می‌کرد پنجاه تومان بدهد و او را نمی‌بردند... تعدادی از علمای اصفهان هم با ما همراهی کردند.»

فتوا علیه بهائیان

حدود یک ماه پیش، انتشار فتاوای آیت الله خامنه‌ای در وب‌سایت خبرگزاری تسنیم درباره‌ بهائیان نگرانی‌ها درباره‌ برخورد دولت با پیروان آیین بهائی را بیشتر کرد. رهبر جمهوری اسلامی در این فتواها بهائیان را از نظر فقهی «نجس» و پرهیز از معاشرت با آن‌ها را ضروری خوانده بود. بهائیان در ایران فاقد امکان تحصیل در دانشگاه یا اشتغال در اداره‌های دولتی هستند و اجازه‌ برگزاری علنی مناسک دینی خود را ندارند. پیروان ادیان دیگر جز اسلام و مذاهب دیگر جز تشیع، آزادی تبلیغ دین و مذهب خود را نیز ندارند.
برای نمونه، مسلمانان سنی‌مذهب حق داشتن مسجد در شهر تهران را ندارند. آیین بهائی که اسلام را واپسین دین نمی‌داند، از نظر مسلمانان بدعت است و در مقوله‌ دین به رسمیت شناخته نمی‌شود.
با این همه، جمعیت قابل توجه بهائیان در ایران به دردسری چاره‌ناپذیر برای حکومت بدل شده است؛ زیرا نه امکان سلب حق شهروندی آن‌ها وجود دارد نه میل به احترام به حقوق شهروندی‌شان.

حقوق شهروندی بهائیان

در اردیبهشت سال ۱۳۸۷، در پاسخ به پرسشی، آیت الله حسین‌علی منتظری نوشت از آن‌جا که بهائیان «اهل این کشور هستند، حق آب و گل دارند و از حقوق شهروندی برخوردار می‌باشند».
خرسندی سازمان‌های حقوق بشری و نیز پیروان آیین بهائی از چنین فتوایی باعث شد آیت الله منتظری در ماه خرداد همان سال در پاسخ به پرسش دیگری «انگلیسی» بودن آیین بهائی را تأیید کند و بنویسد «باید مواظب باشیم جوان‌های ما گرفتار آن‌ها نشده و منحرف نشوند و آن‌چه من در رابطه با آن ها نوشته‌ام منافات با ضاله و منحرف بودن آنان ندارد. مقصود این بود که برخوردهای تند با آنان نتیجه معکوس دارد».
یادکردن از حقوق شهروندی در متن فتوا به خودی خود امری تازه بود، چه رسد به این‌که مجتهدی بهائیان را برخوردار از حقوق شهروندی بداند. اما واقعاً آیا آیت الله منتظری درکی امروزی از «حقوق شهروندی» داشت؟

در همان ماه و در پاسخ به پرسشی تازه، آیت الله منتظری نوشت: «حقوق شهروندی نیز یک واژه‌ کلی است و حدود آن باید بر اساس عرف و قانون اساسی مورد پذیرش اکثریت مردم مشخص شود». او در پاسخ به همان پرسش تأکید کرد «نظر این جانب در مورد فرقه‌ی ضاله‌ بهائیه همان نظر سال‌های قبل از انقلاب است و تغییری نکرده است».
متن این پاسخ کمی فهم مراد آیت الله منتظری را دشوار می‌کند. به نظر می‌رسد درک او از «حقوق شهروندی» چیزی بیش از عبارت‌های کلی مانند برخورد با «رأفت اسلامی» نیست. استناد او به سخن امام علی که دلت را از رحمت به رعیت آکنده کن و درنده‌ تندخو نباش که آنان «یا برادر دینی تو یا بشری مانند تو هستند». چنین برداشتی را تقویت می‌کند. احتمالاً تعبیر «حقوق شهروندی» نه به قصد اشاره به معنای دقیق حقوقی امروزی آن که زیر تأثیر گفتار حقوق بشری رایج به کار برده شده است.
آیت الله منتظری در رساله‌ توضیح المسائل خود آورده است کسی که خدا، توحید یا نبوت را انکار کند کافر است و بنابر مشهور و احتیاط واجب، نجس. هم‌چنین کسی که خاتم الانبیاء محمد را انکار کند. طبق این فتوا حتی اهل کتاب، مسیحیان و یهودیان هم نجس هستند.

حقوق شهروندی و فقه

حقوق شهروندی مفهومی است استوار بر انسان‌شناسی فلسفی خاصی. در این انسان‌شناسی، انسان‌ها با هم از حیث انسان بودن برابرند. ولی پیش‌فرض‌های انسان‌شناختی فقه در تعارض با اصل برابری میان انسان‌هاست.
"حقوق شهروندی بهائیان به دشواری در هاضمه‌ فقه گواردنی است، به این دلیل مهم: مفاهیمی مانند حق، برابری و شهروندی در پی تغییر این یا آن فتوا با فقه آشتی نمی‌کنند. بدون انقلاب در مبانی فقه نمی‌توان اسلام را با این مفاهیم سازگار کرد."
در فقه، از جمله میان زن و مرد، سید و غیرسید، کودک و فرد بالغ، دیوانه و عاقل، برده و آزاد، شیعه و سنی، مسلمان و کافر، کافر ذمی و کافر حربی و «حلال‌زاده» و «حرام‌زاده» تبعیض‌های حقوقی وجود دارد. انسان‌ها با یکدیگر برابر نیستند و حقوق و تکالیف یک‌سانی ندارند.

یکی از بزرگ‌ترین معضلات اسلام فقاهتی از آغاز سده‌ بیستم به این سو، «مسأله‌ زن» بوده است. مسأله‌ زن از منظر فقهی بیش از هر چیز به مشکل فقدان اصل برابری در فقه بازمی‌گردد.
به نظر می‌رسد آیت الله منتظری مسأله‌ «حقوق شهروندی» را به معنای دقیق آن به کار نبرده و بیشتر مرادش ضرورت «مدارا» با بهائیان به دلایل سیاسی و اجتماعی بوده است. اما ورود مفهوم حقوق شهروندی به خودی خود کافی است سراسر نظام فقهی را به توفانی معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی گرفتار کند.
از سوی دیگر، با هر گونه ایدئولوژی نمی‌توان حقوق شهروندی داشت. دولت باید نسبت به عقائد شهروندان – از جمله عقائد دینی آن‌ها – بی‌طرف باشد تا بتوان از آن انتظار داشت حقوق شهروندی آن‌ها را پاس بدارد.
معلوم نیست کسانی مانند آیت الله منتظری واقعاً حقوق شهروندی را به شکلی درمی‌یافتند که به بی‌طرفی دولت در امر دین و عقیده بینجامد و در نتیجه حکومت عرفی و غیرمذهبی را موجه بدانند.

فتوای آیت الله خامنه‌ای علیه بهائیان تازه نیست. این فتوا سال‌ها پیش در وب‌سایت رسمی او نشر یافته بود. هم‌چنین در کتاب «اجوبة الااستفتائات» (تهران، پیام عدالت، ۱۳۸۹). هم‌چنین فتوای آیت الله خامنه‌ای بر اساس رأی غالب فقیهان شیعه در این باب است.
با توجه به این‌که آیت الله منتظری تأکید می‌کند «نظر این جانب در مورد فرقه‌ ضاله‌ بهائیه همان نظر سال‌های قبل از انقلاب است و تغییری نکرده است» درباره‌ مراد او از «حقوق شهروندی بهائیان» نیز باید به چشم احتیاط نگریست.

حقوق شهروندی بهائیان به دشواری در هاضمه‌ فقه گواردنی است، به این دلیل مهم: مفاهیمی مانند حق، برابری و شهروندی در پی تغییر این یا آن فتوا با فقه آشتی نمی‌کنند. بدون انقلاب در مبانی فقه نمی‌توان اسلام را با این مفاهیم سازگار کرد.

____________________________________________________________________________________________

" آقای منتظری همه‌ «طبقات و اصناف» نجف آباد را دعوت کرده و از آن‌ها خواسته تا اعلامیه‌ای بدهند. «مثلاً نانواها نوشتند ما به بهائی‌ها نان نمی‌فروشیم. راننده‌ها امضا کردند که ما دیگر سوارشان نمی‌کنیم... خلاصه کاری کردیم که از نجف آباد تا اصفهان که کرایه ماشین یک تومان بود یک بهائی التماس می‌کرد پنجاه تومان بدهد و او را نمی‌بردند..."

"در فقه، از جمله میان زن و مرد، سید و غیرسید، کودک و فرد بالغ، دیوانه و عاقل، برده و آزاد، شیعه و سنی، مسلمان و کافر، کافر ذمی و کافر حربی و «حلال‌زاده» و «حرام‌زاده» تبعیض‌های حقوقی وجود دارد. انسان‌ها با یکدیگر برابر نیستند و حقوق و تکالیف یک‌سانی ندارند."





Saturday, August 24, 2013

حظيرة القدس بهائيان ، و تخريب وغصب آن ، توسط جمهوري اسلامي ايران، و احداث و افتتاح مسجد غصبي در آن ، بنام " مسجد آيت الله خامنه اي "


حظيرة القدس بهائيان ، و تخريب وغصب آن ، توسط جمهوري اسلامي ايران، و احداث و افتتاح مسجد غصبي در آن ، بنام " مسجد آيت الله خامنه اي "



حظيرة القدس بهائيان ، و تخريب وغصب آن ، توسط جمهوري اسلامي ايران، و 
 احداث و افتتاح مسجد غصبي در آن ، بنام " مسجد آيت الله خامنه اي "

http://behnazar.blogspot.com/2013/08/blog-post_3042.html


-----------------------------------------------------------------------------------------------------------
http://www.shirazi.ir/rflo/imam_resalah/moamalat/gasb/1.htm
------------------------------------------------------------------------------------
http://www.mehrnews.com/detail/Photo/2091777#ad-image-0
http://www.iranpressnews.com/source/152083.htm

------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 مسجد در محل حظيرة القدس طهران


------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 فيلمي از اتحاد شاه و ملا عليه بهائيان، زمان محمد رضا شاه پهلوي، سال 1334 شمسي، بخشي از فيلم مستند تابوي ايراني.



------------------------------------------------------------------------------------------------
 حظيرة القدس = بهشت – جنت
اين نام را حضرت ولي امرالله  در توقيع مبارك تموز 1925 براي محل تجّمع و مشورت و ملاقات احباء و تشكيل مجالس و محافل، انتخاتب و اطلاق فرمودند.

حكيم سنائي گويد :

همه مستغرق جمال قدم
 فارغ از نقش عالم و آدم
عندليبان گلشن انسند
 ساكنان حظيرة القدسند
هرچه در صحن آن مكان دارد

تا به سنگ و كلوخ جان دارد


غصب = بزور گرفتن- تجاوز به عنف كردن - به ستم گرفتن -  شيئ يا مال بزور گرفته شد                                         
غصب عبارت است از تسلّط جابرانه بر مال یا حق دیگری                                                                                
غصب از گناهان کبیره و از بدترین انواع ظلم است که عقل و شرع (کتاب، سنت و اجماع) بر زشتی آن اتفاق نظر دارند        
در روایتی از پیغمبر اکرم صلوات الله علیه آمده است :
«... هر کس در مورد یک وجب زمین به همسایه خود خیانت کند (آن را غصب کند)، خداوند آن را از طبقه هفتم زمین، مثل  طوق به گردنش می‏اندازد تا در قیامت، خدا را با همان حالت ملاقات کند، مگر (این که در دنیا) توبه کند و برگردد (صاحب زمین را راضی نماید). »

http://www.wikifeqh.ir/%D8%BA%D8%B5%D8%A8

 غصب، يعنى انسان از روى ظلم بر مال و يا حق كسى مسلّط شود، غصب يكى از گناهان بزرگ است و اگر كسى مرتكب آن شود، در قيامت به عذابى سخت گرفتار ميشود، از حضرت پيامبر(ص) روايت شده است: (هركس، يك وجب زمين از ديگرى غصب كند، در قيامت آن زمين را از هفت طبقهٴ آن مانند طوق، به گردن او مي اندازند

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

   اسناد و سوابق موجود از سال 1334 شمسي

روزنانه اطلاعات، شنبه 16 ارديبهشت ماه 1334




فلسفي در حال كلنگ زدن به مكان حظيرة ‌القدس



فلسفي بعد از كلنگ زدن به مكان حظيرة ‌القدس




باتمانقليچ در حال تخريب حظيرة ‌القدس



باتمانقليچ در حال كلنگ زدن به حظيرة ‌القدس




تخریب حظيرة  القدس در زمان محمدرضا پهلوی




از امروز تخريب حظيرة القدس  شروع شد








انتقاد سليمان انوشيرواني* صاحب امتياز و مدير مسئول روزنامه سحر از فلسفي. سه شنبه 26 ارديبهشت ماه 1334 -17 مه 1955 - 24 رمضان 1374 ( بريده ها ي روزنامه يكجا جمع 
شده است 
-----------------------------------------------------------------------------------------
دكتر سليمان خان انوشيرواني *
دكتر سليمان خان انوشيرواني فرزند مرحوم قادر خان از طايفه فيض اله بيگي سقز در سال 1291  شمسي بدنيا آمد . تحصيلات تكميلي خود را در تهران ادامه داد و موفق به اخذ دكتراي حقوق از دانشگاه تهران شد و مدتها با درجه وكالت پايه يك در دادگستري مشغول بكار بود . و از روزنامه نگاران مشهور ايران بود ابتدا روزنامه كوه نور و سپس روزنامه سياسي سحر را  در تهران كه حاوي مطالب مهم سياسي و ديپلماتيك بود منتشركرد و يك دوره نيز نماينده مردم بوكان در مجلس شوراي ملي بود و سرانجام در 
.سال 1356  در تهران فوت و در زادگاهش كريم آباد سقز بخاك سپرده شد.:

------------------------------------------------------------------------------------------


فلسفي - روزنامه سحر- سه شنبه 26 ارديبهشت ماه 1334



------------------------------------------------------------------------------------------------------------


************************************
در روز ششم اردیبهشت ماه ١٣٣٤ کوشش های حجت الاسلام فلسفی در متقاعد کردن شاه برای محدود کردن فعالیت های بهائیان در ایران به نتیجه رسید و سپهبد نادر باتمانقلیچ ، رئیس ستاد ارتش وقت ، مأمور انجام این عملیات شد و خود شخصأ اقدام به تخریب معبد بهائيان (حظیره القدس*) واقع در خیابان حافظ ، تهران نمود٠
حظیرةالقدس به صورت کاخی عظیم و باشکوه با تکیه بر معماری قاجاریه ساخته شده بود که در داخل آن، آینه کاری و کاشی کاریهای سنتی و زیبا به چشم می‌خورد که در میان محوطهٔ سرسبزی ساخته شده بود. ساختمان دو طبقه به صورت تالار بنا شده بود که شامل سقف‌های بلند و گچ کاریهای زیبا بود.
گفته شده که فلسفی این درخواست را قبلأ از مرحوم مصدق کرده بود ، ولی دکتر مصدق در جواب با خنده به وی گفت که بهائیان ایرانی هستند و حقوقی برابر من و شما دارند


-------------------------------------------------------
 با تشكر فراوان از جناب مشيري عزيز
    محل تجمّع و مشورت و ملاقات احباء و تشكيل مجالس  ومحافل *
*  حظيرة القدس = بهشت – جنت
اين نام را حضرت ولي امرالله  در توقيع مبارك تموز 1925 براي محل تجّمع و مشورت و ملاقات احباء و تشكيل مجالس و محافل، انتخاتب و اطلاق فرمودند.

---------------
حكيم سنائي گويد :

همه مستغرق جمال قدم
 فارغ از نقش عالم و آدم
عندليبان گلشن انسند
 ساكنان حظيرة القدسند
هرچه در صحن آن مكان دارد
تا به سنگ و كلوخ جان دارد

----------------------------------------------------------------------------------------




محمدتقی فلسفی و امام خمینی
------------------------------------------------------------------------------------------------------------

محمدتقی فلسفی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
 
محمد تقی فلسفی در کنار امام خمینی
محمد تقی فلسفی (۱۲۸۶-۱۳۷۷) واعظ مشهور بود.

زندگی نامه

در دهم ربیع الاول سال ۱۳۲۶ قمری برابر با ۲۴ فروردین ۱۲۸۷ در تهران متولد شد. پدر او آیت‌الله حاج شیخ محمدرضا تنکابنی (متولد ۱۲۸۲ هجری قمری)، فرزند شیخ محمد واعظ تنکابنی، از علمای برجستهٔ تهران بود. مادر وی طوبی خانم فرزند آقا ابوالحسن تاجر اصفهانی بود.
دوران کودکی وی عمدتا در منزل و تحت نظارت مستقیم پدرش سپری گردید. در ابتدای هفت سالگی به دبستان توفیق رفت و تحت مراقبت شیخ محمدرضا توفیق به فراگیری خواندن و نوشتن و مقدمات صرف و نحو و علوم دینی پرداخت. صرف و نحو را به صورت کلاسیک نزد شیخ محمد رشتی خواند و ادبیات را در مدرسه حاج ابوالفتح فرا گرفت. پس از آن به فراگیری فقه و اصول روی آورد و از مکتب شیخ محمدعلی کاشانی در مدرسه عبدالله خان و آقا شیخ مهدی در مدرسه محمدیه بهره برد. فراگیری علوم را تا بدانجا طی کرد که در درس سطح پدرش آیت‌الله حاج شیخ محمدرضا تنکابنی شرکت جست که در آن زمان ایشان سطح قوانین و شرح لمعه را درس می داد. پس از آن نیز مقداری بحث های فلسفی را آموخت. مدرسین فلسفه او میرزا مهدی آشتیانی، آقا شیخ ابراهیم امامزاده زیدی، آقا سید کاظم عصار و آقا میرزا طاهر تنکابنی بودند.
پس از مدتی به تشویق مادر زمینه ای جهت منبری شدن وی ایجاد شد. اولین منبر را در مسجد فیلسوف که پدرش شب ها در آنجا نماز جماعت اقامه می کرد ایراد کرد که مورد تحسین حضار قرار گرفت. استقبال از منبر وی و ذوق ذاتی او باعث ترقی سطح منبر وی گردید تا آنجا که همزمان با ادامه تحصیل، رفته رفته در ایام هفته، منبرهای خانگی و عمومی متعدد ایراد می کرد.
چون کارش را بر اساس منبر قرار داد بود، لازم بود سطح آگاهی خود از مدارج دروس سطح و خارج را به مقداری که نیاز منبر بود افزایش دهد که برای این امر و جهت ادامه تحصیل به قم عزم سفر کرد و ایامی را از رهگذر درس حاج شیخ عبدالکریم حائری بهره برد.
او در سن ۲۳ یا ۲۴ سالگی با دختر عموی خود آیت الله حاج شیخ محمدحسین تنکابنی ازدواج کرد که ثمره آن ازدواج پنج پسر و یک دختر بود.
وی سرانجام پس از عمری تلاش و تبلیغ در ۲۷ آذر ۱۳۷۷ شمسی و در سن ۹۴ هنگام ایراد سخنرانی برای مبلغان دینی جان به جان آفرین تسلیم کرد و در حرم شاه‌عبدالعظیم مدفون گردید.



------------------------------------------------------------------------------------------------------------




 (فلسفي   (محمدتقی فلسفی واعظ مشهور 





آیت الله بروجردی

_______________________________________________________________________________

بهائی‌ستیزی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
بهائی ستیزی به ستیزه جویی با بهائیان و آئین بهائی و نگاه منفی و کینه جویانه و پیش‌داوری نسبت به آنچه بهائی نامیده می‌شود، گفته می‌شود. بهائی ستیزی، با نقد منطقی و به دور از پیش‌داوری دین بهائی و پایه‌های آن متفاوت است.
برخی بهائیان افرادی همچون عبدالله شهبازی را جزو بهائی‌ستیزان برمی‌شمرند.[۱][۲]

محتویات

تاریخچه

 
میرزاعلی‌محمد و روح‌الله ورقا در غل و زنجیر به دلیل بهائی بودن در سال ۱۸۹۶[نیازمند منبع]
در دوران قاجاریه، پس از ترور نافرجام ناصرالدین‌شاه با بابیان برخورد شدیدی شد و باب به دستور امیرکبیر تیرباران شد. درسال ۱۸۵۱ میرزا حسینعلی که درآنوقت بین بابیان به جناب بهاء معروف بود، به شهر بغداد تبعید شد. دشمنی با بهاييان چندان در دوران دودمان قاجاریه در جامعه ایران رواج داشت که متهم کردن مشروطه خواهان به «بابی گری»، مهم ترين سلاح نظری مستبدان به دوران انقلاب مشروطه ایران بود.[۳]
ویران سازی حظیره‌القدس تهران به تحریک محمدتقی فلسفی و دستور ارتش در زمان محمدرضا پهلوی
در دوران دودمان پهلوی، به بهائیان اجازه فعالیت و حقوق برابر با دیگر شهروندان ایرانی داده شد.[نیازمند منبع]
پس از پیروزی انقلاب ایران (۱۳۵۷) در ایران، بهائی ستیزی که با حمایت روحانیون شیعه همراه بود، شکل جدید و افراطی‌ای به خود گرفت. به صورتی که بهاييت تنها مذهبی در ايران است که روحانيت شيعه برای مبارزه با آنان نهاد ويژه‌ای تاسيس کرده است.[۴] گفتنی است که بهائیان متهم به حمایت از نظام شاهنشاهی شدند و مورد برخورد نظام جمهوری اسلامی قرار گرفتند که از آنجمله می‌توان به اعدام بهائیان، تخریب اماکن مقدس و گورستانهای بهائی، توهین به مقدسات بهائی و جلوگیری از ادامه تحصیل و اشتغال آنان در مراکز دولتی و ادارات نام برد.[۵] [۶]
دشمنی با بهائیان چندان ریشه‌دار و مستمر بود که حتی در روزهای انقلاب، در کنار اشغال و تخریب نهادهای مالی و امنیتی حکومت، کشتن و تخریب و آتش زدن خانه‌های بهائیان فراموش نشد و از جمله در قریه سعدی شیراز، بهائيان «قتل عام» شدند.[۷]

اعمال در مصر

در حدود ۲۰۰۰ نفر از پیروان دین بهائی در مصر زندگی می‌کنند.
بهائیان مصر در سال ۲۰۰۹ میلادی، به این حق دست یافتند که در شناسنامه‌ها و کارت‌های هویت، از ذکر دیانت و عقیده معاف شوند.[۸]

تخریب منازل

در تاریخ ۲ آوریل ۲۰۰۹ میلادی، گروهی از مسلمانان مصری ساکن استان سوهاج، ۴ خانه متعلق به خانواده‌های پیرو دین بهائی را به آتش کشیدند. به گزارش مطبوعات مصر، آتش‌سوزی موجب شد که تعدادی از خانواده‌های بهائی از ترس جان فرار کنند.[۹]

اعمال در ایران

زندان بهائیان

تخریب مکان‌های زیارتی

در طی تاریخ ایران و خصوصاً پس از انقلاب ۵۷ تعداد زیادی از بهائیان فقط به خاطر اعتقادشان به دین بهائی، مورد آزار و اذیت بهائی‌ستیزان قرار گرفتند. مکان‌های زیارتی و مقدس آن‌ها در شیراز و تهران به دست عوامل حکومتی تخریب گشت. در سال ۱۹۷۹ (میلادی) بهائی ستیزان منزل باب در شیراز را تخریب نمودند.[۱۹][۲۰][۲۱] منزل بهاءالله شارع دین بهائی در تهران نیز به دست عوامل حکومتی تخریب گشت.[۲۲][۲۳]

تخریب خانه بهائیان

در تاریخ یکشنبه مورخ ۷/۱۱/۱۳۸۶ افرادی مسلح که بعداً خود را «عاشقان حسین»[۲۴][۲۵] معرفی کردند اقدام به تخریب خانه یکی از بهائیان در شهر آباده نمودند، آن‌ها برای این کار خود از بولدوزر نیز بهره جُستند.[۲۶][۲۷]

اعدام بهائیان

از ابتدای انقلاب ۵۷ ایران تا به حال، ۲۰۲ نفر از بهائیان به خاطر اعتقادشان به دین بهائی، توسط نظام جمهوری اسلامی اعدام شده‌اند.[۲۸] این افراد صرفاً به خاطر اعتقادات مذهبی خود تیرباران، اعدام و یا به قتل رسیده‌اند.[۲۹]

تخریب قبرستان‌های بهائیان

تخریب قبرستان بهائیان در یزد
بهائی ستیزان با یورش به قبرستان‌های بهائی، سنگ قبرها را تخریب و بدترین رفتار را نسبت به مردگان بهائی ادا کردند. از جمله این تخریب‌ها می‌توان به تخریب قبرستان بهائیان در تهران، یزد و نجف آباد اشاره کرد که در طی ان، قبرستان بهائیان تهران به کلی تخریب و ویران گشت و بر روی آن، فرهنگسرا ساخته شد. تخریب قبرستان بهائیان در یزد به ویرانی کامل نینجامید و فقط سنگ قبرها شکسته و به مردگان اهانت شد.[۳۰][۳۱]
  • در روز دوشنبه هشتم مرداد هشتاد و شش جامعه بهائیان یزد در ایران متوجه شدند که گلستان جاوید (محل دفن نفوس بهائی) بار دیگر و برای چندمین بار در سالیان اخیر توسط ماشینهای سنگین یا کشاورزی تخریب شده‌است. این درحالی است که بیش از بیست سال است نفوس بهائی فوت شده در این مکان به خاک سپرده می‌شوند و از آخرین مراسم تدفین در این مکان بیش از دو ماه نمی‌گذرد برای بار دیگر در سالیان اخیر حرمت و حقوق این نفوس مورد تعدی و تعرض واقع شد .[۳۲][۳۳]
  • در بامداد دوم آبان ماه ۱۳۸۷ در اقدامی مشابه قبرستان (گلستان جاوید) جامعه بهایی در شهر قائم‌شهر واقع در استان مازندران تخریب شد. با این تفاوت که این بار این هتک حرمت بیش از پیش بوده‌است و قریب ۸۰ درصد از قبرها به وسیله لودر تخریب شده و تنها تعداد محدودی از قبور سالم مانده‌اند.[۳۴]
  • ۲۹ دی ۱۳۸۷ هم یک کامیون و یک بلدوزر با همراهی تعدادی از نیروهای لباس شخصی در قبرستان بهائیان درزی‌کلاً قائمشهر اقدام به جمع آوری سنگ قبور و مسطح نمودن زمین نمودند.[۳۵]

ممنوعیت از تحصیل و اشتغال در اماکن دولتی

بر طبق مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، بهائیان علاوه بر محرومیت از اشتغال در اماکن دولتی، از تحصیلات دانشگاهی نیز محروم می‌باشند.[۳۶] [۳۷]

مسلمانان مخالف بهائی‌ستیزی

حسین‌علی منتظری و اکبر گنجی مطالبی را در دفاع از حقوق بهائیان ارائه کرده‌اند.[۳۸]


________________________________________